سلام
خدا قوت، اميدوارم اين زحمات طاقت فرساي شما مادر عزيز مأجور خداوند باشد.
برخي از اشکالات قصه در بازنويسي شما رفع شده است ولي هنوز قصه ايي طولاني براي کودک زير 7 سال و شايد کودک حدود 3 سال است.
من سعي ميکنم در نوشته هايي پي در پي برخي از اشکالات را بيان کنم.
اولين مطلب اينکه قصه با شور و هيجان نيست يک روند کسل کننده و تکراري دارد که با اضافه کردن جملاتي يا شعر کوتاهي يا تغيير لحني شايد بتوان آنرا اصلاح کرد.
مثلا جايي که مي گويد:«مقداري از آنها را در مشت هاي کوچولويش جا مي داد تا براي بعدا نگه دارد.» شايد قصه گو بتواند لحن کلام را عوض کند و شروع به دو لپه خوردن کند و بگويد: «آخه فکر ميکنه اگه همشا با هم بخوره خوشمزه تره يا شايد هم فکر ميکنه که فردا گندم نداشته باشه»
شايد با اين کار هم کودک را متوجه يک مبناي اعتقادي و حرص به دنيا بکند و کودک بدي آن کار را با تغيير قيافه و لحن قصه گو متوجه شود و هم اين تغيير صوت و قيافه قصه را جذابتر کند.
به نظر ميرسه اگه بتوان فضاي سازي قصه را با متن آن هماهنگ کرد و آنرا در قصه آورد (که بسيار کار هنرمندانه ايي است) و در عين حال کوتاه و موجز قصه گفت بسيار اثر پذيري اش بيشتر خواهد شد.
از اين صراحت بيان عذرخواهي مي کنم. مقصود فقط اصلاح است نه خورده گرفتن!