• وبلاگ : 
  • يادداشت : باز نويسي قصه اول استاد توسط مادران
  • نظرات : 0 خصوصي ، 24 عمومي
  • mp3 player شوکر

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + معاونت 


    سلام

    خدا قوت، اميدوارم اين زحمات طاقت فرساي شما مادر عزيز مأجور خداوند باشد.

    برخي از اشکالات قصه در بازنويسي شما رفع شده است ولي هنوز قصه ايي طولاني براي کودک زير 7 سال و شايد کودک حدود 3 سال است.

    من سعي ميکنم در نوشته هايي پي در پي برخي از اشکالات را بيان کنم.

    اولين مطلب اينکه قصه با شور و هيجان نيست يک روند کسل کننده و تکراري دارد که با اضافه کردن جملاتي يا شعر کوتاهي يا تغيير لحني شايد بتوان آنرا اصلاح کرد.

    مثلا جايي که مي گويد:«مقداري از آنها را در مشت هاي کوچولويش جا مي داد تا براي بعدا نگه دارد.» شايد قصه گو بتواند لحن کلام را عوض کند و شروع به دو لپه خوردن کند و بگويد: «آخه فکر ميکنه اگه همشا با هم بخوره خوشمزه تره يا شايد هم فکر ميکنه که فردا گندم نداشته باشه»

    شايد با اين کار هم کودک را متوجه يک مبناي اعتقادي و حرص به دنيا بکند و کودک بدي آن کار را با تغيير قيافه و لحن قصه گو متوجه شود و هم اين تغيير صوت و قيافه قصه را جذابتر کند.

    به نظر ميرسه اگه بتوان فضاي سازي قصه را با متن آن هماهنگ کرد و آنرا در قصه آورد (که بسيار کار هنرمندانه ايي است) و در عين حال کوتاه و موجز قصه گفت بسيار اثر پذيري اش بيشتر خواهد شد.

    از اين صراحت بيان عذرخواهي مي کنم. مقصود فقط اصلاح است نه خورده گرفتن!

    پاسخ

    نويسنده ي بازنويسي شماره 1 :سلام ممنون از لطف شمااتفاقا همين قسمت از داستان كه شما فرموده ايد(دو لپه خوردن و حرص به گندم بيشتر)در متن قصه هست اما من آن را عمدا حذف نمودم و علت آن منطق بالاي تقليد در كودك زير 7سال و در نتيجه آموزش همين رفتار به خاطر نداشتن تجزيه وتحليل كافي مي باشد.تغيير لحن و بيان قصه به نحوشيرين و كودكانه (علاوه بر جذابيت متن)هنرمندي كسي كه قصه را براي كودك تعريف مي كند مي طلبد.من قصه را براي مخاطب 4 سال به بالا بازنويسي نموده ام وخوشحال مي شوم مادران كودكان زير 4 سال قصه را براي اين سن بازنويسي كنند.باز هم تشكر مي كنم