• وبلاگ : 
  • يادداشت : باز نويسي قصه اول استاد توسط مادران
  • نظرات : 0 خصوصي ، 24 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2      
     
    + شاهد 
    سلام من باز نويسي شما را خواندم خودم هم تقريبا همين جور براي كودكم بازنويسي كردم خيلي هم خوب باهاش ارتباط برقرار كرد .دستتون درد نكنه .خدا خيرتون بده.
    پاسخ

    سلام و تشکر از وقتي که صرف نموديد.نظر شما در مورد بازنويسي شماره1 به اين قسمت انتقال داده شد.
    سلام عليکم
    با تشکر از زحماتي که ميکشيد انشالله مطالب گروه هر روز پربارتربشود.
    در مورد موضوع اصلي داستان موراجون نکته اي به ذهن بنده رسيد که اگر لطف بفرماييد و پاسخ بدهيد سپاسگزارم.
    علامه طباطبايي در تفسير الميزان مي فرمايند که در قرآن هيچ آيه اي براي اثبات وجود خدا يافت نمي شود زيرا قرآن شريف اصل وجود خداوند را بديهي مي شمارد.
    و آيت الله مصباح در کتاب خداشناسي مي فرمايند که حتي اگر بتوان به طور غيرمستقيم از برخي بيانات قرآن استدلالهايي براي اين مطلب به دست آورد، قرآن کريم طرح کردن آنها را که ممکن بود موجب وسوسه شود،خلاف حکمت دانسته است.
    حال با اين توصيف آيا لزومي دارد ما به دست خودمان چنين سوالي را در ذهن کودک ايجاد کنيم و به او ياد بدهيم که در اصل وجود خدا مي توان شک کرد؟ آيا بهتر نيست به جاي اين مسأله بيشتر به همان مباحث توحيد و خداشناسي و شناخت صفات الهي و... که همخواني بيشتري با آيات قرآن دارند، بپردازيم.
    پاسخ

    سلام و سپاس1. الف. موجود دو حالت بيشتر ندارد يا نياز ندارد کسي به او وجود دهد يا نياز دارد و حالت سومي ندارد.ب. همه موجودات يا از دسته اولند که وجود خداي بي نياز ثابت شده است و يا از دسته دوم است که اگر همه موجودات نياز به وجود دادن از طرف موجودي ديگر باشند آن موجود هم جزو همه موجودات خواهد بود فلذا چيزي بوجود نخواهد آمد در حاليکه در اطراف خودمان ميبينيم که موجوداتي هستند پس همه موجودات نميشود در وجود نيازمند باشند و موجودي بوده که به سايرين وجود داده. و يا حالت سوم بعضي از موجودات به اينکه موجودي به انها وجود دهد نياز دارند و بعضي ندارند که در اين حالت هم وجود موجود بي نياز ثابت شده است.در واقع داستان مورا حون حالت دوم که اگر همه موجودات در وجود نيازمند باشند را يررسي کرده اگر همه موجودات بخواهند منتظر باشند که موجودي به انها وجود دهد موجودي بوجود نخواهد امد زيرا که ان موجود هم جزو همه موجودات است در حاليکه ميبينيم گندم و مامان و و اب و ابر و خورشيد هستند پس موجودي هست که جزو همه نيست و بي نياز است پس با برهان خلف تسلسل علل باطل شد و2. چون تسلسل علل بديهي است براي آن استدلالاوردن بيهوده است و لازمه قبول نکردن بطلان تسلسل علل در اينجا قبول نکردن وجود خداست و شايد به لحاظ بديهي بودن تسلسل علل در قران شريف برهاني بر وجود خدا اورده نشده زيرا بديهي، برهان نميخواهد اما اولا قرآن مفسري دارد و مفسرين قران، اهل بيت عليهم السلام بر ادعاي قران بر وجود خدا مثل افي الله شک فاطر السموات و الارض استدلال بر وجود خدا آورده اند که اگر دلي لرزيد و شک نمود با آن ادله اطمينان يابد و ثانيا علماي اسلام هم که جداگانه ادله اي اورده اند مثل برهان وجوب وامکان که به طريق ساده در بالا بيان شد 1. براي دفاع از معتقدات مطرح قرانيه و اسلام بوده و 2. مثل سيره اهل بيت عليهم السلام خواسته اند دلهاي شاک را به اطمينان برسانند. و يزيد الله الذين اهتدوا هدي و رزقنا الله من هدايته الخاصه و الرحيميه
    + ياس 

    2.جملات(بچه مورچه آخري را کمي با سختي از پيله در آورد.)(مادر مورچه ها)دارد بچه مورچه هارا از پيله در مي اورد)اين جمله هابچه هاي سن حدودسه چهار سال را وادار به سوالاتي ميکند که جواب دادن به آنها نسبت به سنشان زود است.

    + ياس 

    1.اين کتاب اشکالاتي دارد که به احتمال زياد نويسنده عمدا اين اشکالات را گذاشته تا فکر کودکان رافعال و آنان را به سوال کردن وادار کند.

    + ن - ر 
    - موراجون از اين تونل به آن تونل راه بيرون را از مورچه کارگرها مي پرسيد يک جمله تر کيبي و درکش براي بچه ها سخت است، بهتر است با حرف عطف به دو جمله شکسته شود
    - جمله ابتداي صفحه نبايد با حرف عطف شروع شود
    آيا اصطلاح جنب و جوش و خروش درست است؟ بهتر نيست جنب وجوش يا جوش وخروش به کار برده شود؟
    - به نظرم صحبت کردن با شب معنايي ندارد چون شب يک مفهوم عدمي است نه حقيقي. در قرآن هم حضرت ابراهيم (ع) با ستاره وماه وخورشيد حرف مي زنند نه شب
    - به جاي از کوه قدم زنان گفته شود: قدم زنان از کوه
    - در جمله اما خندان به نظر مي رسيد بايستي اما حذف شود
    باتشکر

    پاسخ

    - بله مناسب است و براي زير 7 حذف شده اما براي گروه ب وج اينگونه زياد مينويسند. - در ويراستاري دوم چاپ 2 اصلاح شده - مرسوم است - ظهور شب نيازمند نبود خورشيدست و ظهور خورشيد نيازمند نبود شب ، که کودک از ظهور، وجود را مي¬فهمد که بيان اين نياز در چاپ جديد قيد شده و اما چنين رابطه اي- نياز- بين ظهور ماه و خورشيد وجود ندارد بلکه در روز گاهي هم خورشيد در اسمان ديده ميشود و هم ماه و کلام جناب ابراهيم عليه¬السلام موضوعش چيز ديگريست که روشن است. - روي اين مطلب تحقيق زيادي انجام داده¬ام براي کودک کمي کلام بايد منعطف¬تر باشد به کتب قصه هاي کانون پرورش فکري کودکان و نوجوانان و همچنين مجلات پوپک و سنجاقک مراجعه شود . لذا ويراستار کتاب کودک نبايد ويراستار کتاب بزرگسال باشد. - اين منطق کتب بزرگسالست با اين حال با چند نويسنده کودک مشورت مي¬کنم.از نقدتان لذت بردم و استفاده کردم با تشکر از وقتي که گذاشتيد و دقتتان
    + ن - ر 
    سلام و بااحترام
    چند نکته به عنوان نقد يا سؤال به نظر مي رسد:
    - مورچه ها خودشان از پيله در مي آيند و کسي به آنها کمک نمي کند
    - علت تعجب موراجون در قسمتهاي مختلف داستان چيست؟
    - به تن کردن لباس بيرون جالب نيست





    پاسخ

    با سلام. پاسخ استاد اشتراني تقديم مي شود:- اينجا تشبيهي به زندگي انسانها وجود دارد که براي زير 7 سال به علت کمي اطلاع حذف شده که در دست طرح کتاب عروسکيست- تکرار بعضي قسمت ها ذوقيست در اصل نوعي تکيه کلام است که در رفتار گنجانده شده و بچه ها خوششان آمده- براي زير 7 سال نيامده
    + معاونت 


    سلام

    خدا قوت، اميدوارم اين زحمات طاقت فرساي شما مادر عزيز مأجور خداوند باشد.

    برخي از اشکالات قصه در بازنويسي شما رفع شده است ولي هنوز قصه ايي طولاني براي کودک زير 7 سال و شايد کودک حدود 3 سال است.

    من سعي ميکنم در نوشته هايي پي در پي برخي از اشکالات را بيان کنم.

    اولين مطلب اينکه قصه با شور و هيجان نيست يک روند کسل کننده و تکراري دارد که با اضافه کردن جملاتي يا شعر کوتاهي يا تغيير لحني شايد بتوان آنرا اصلاح کرد.

    مثلا جايي که مي گويد:«مقداري از آنها را در مشت هاي کوچولويش جا مي داد تا براي بعدا نگه دارد.» شايد قصه گو بتواند لحن کلام را عوض کند و شروع به دو لپه خوردن کند و بگويد: «آخه فکر ميکنه اگه همشا با هم بخوره خوشمزه تره يا شايد هم فکر ميکنه که فردا گندم نداشته باشه»

    شايد با اين کار هم کودک را متوجه يک مبناي اعتقادي و حرص به دنيا بکند و کودک بدي آن کار را با تغيير قيافه و لحن قصه گو متوجه شود و هم اين تغيير صوت و قيافه قصه را جذابتر کند.

    به نظر ميرسه اگه بتوان فضاي سازي قصه را با متن آن هماهنگ کرد و آنرا در قصه آورد (که بسيار کار هنرمندانه ايي است) و در عين حال کوتاه و موجز قصه گفت بسيار اثر پذيري اش بيشتر خواهد شد.

    از اين صراحت بيان عذرخواهي مي کنم. مقصود فقط اصلاح است نه خورده گرفتن!

    پاسخ

    نويسنده ي بازنويسي شماره 1 :سلام ممنون از لطف شمااتفاقا همين قسمت از داستان كه شما فرموده ايد(دو لپه خوردن و حرص به گندم بيشتر)در متن قصه هست اما من آن را عمدا حذف نمودم و علت آن منطق بالاي تقليد در كودك زير 7سال و در نتيجه آموزش همين رفتار به خاطر نداشتن تجزيه وتحليل كافي مي باشد.تغيير لحن و بيان قصه به نحوشيرين و كودكانه (علاوه بر جذابيت متن)هنرمندي كسي كه قصه را براي كودك تعريف مي كند مي طلبد.من قصه را براي مخاطب 4 سال به بالا بازنويسي نموده ام وخوشحال مي شوم مادران كودكان زير 4 سال قصه را براي اين سن بازنويسي كنند.باز هم تشكر مي كنم
    + نويسنده بازنويسي 

    پاسخ زهرا خانم:

    سلام

    باتشکر از ايراد نظر شما در مورد بازنويسي
    1- به نظر من استاد،اين ثبت در دفتر را بر اساس يک مبناي اعتقادي آورده اند به همين خاطر حذفش نکردم که البته صحت آن را بايد از خودشان جويا شويم و اگر اين طور نيست طبق نظر شما آن را حذف نماييم

    2- غيرمستقيم گويي در مورد خدا به معناي حذف نام خدا به طور کلي نيست و چنين چپزي در زندگي شخصي ما نه تنها محال که به نظرم اصلا درست نيست

    3- بله من هم اول اين قسمت را حذف کردم بعدا با سؤال و جواب با استاد متوجه شدم که ايشان در قسمت آخر داستان مي خواهند اثبات کنند که تجلي خورشيد نيازمند شب و تجلي شب نيارمند خورشيد است و هر دو نيازمند موجود بي نياز و شايد حذف اين جمله به اين معنا لطمه بزند

    ممنون از اظهار نظر شما

    + زهرا 
    خيلي خوب بود. فقط بنظر حقير 3اشکال کوچک داشت:
    1-صفحه اول: جمله "اسمهارادردفترچه مينوشت" اضافيست
    2-صفحه دوم: درجمله "خدا به او رحم کرد" ازکلمه خدا بطور مستقيم استفاده شده است
    3-صفحه دهم: جمله "شب هنوز....به پايين فشار ميداد" اضافيست

     <      1   2