• وبلاگ : 
  • يادداشت : قصه پرستو و بازنويسي توسط نويسنده
  • نظرات : 0 خصوصي ، 18 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2      >
     
    سلام
    محاسن ونکاتي از اين قصه در صفحه خودم گذاشته ام.
    با تشکر از شما و نظر دهندگان

    سلام عليکم
    بازنويسي داستانتان را خواندم.زيبا و جديد بود. خدا قوت.
    ولي وقتي به انتهاي داستان رسيدم کمي جاخوردم. بهتر است در انتها پرستو مادرش را پيدا کند و اين نتيجه رابه او بگويد.
    در سن زير 7 سال درک امور انتزاعي براي کودکان ممکن نيست.کودک از شناخت پدر و مادر خود به شناخت خدا در سنين بالاتر ميرسد.در قران هم خداوند ميفرمايد:فاذکروا الله کذکرکم آباءکم او اشد ذکرا.يعني چند مرحله از مراحل معرفت الله را ميگويد.يعني اول به شناخت پدرانتان ميرسيد،سپس خدا را هم همانگونه بشناسيد و ياد کنيد و در مرتبه بالاتر خدا را شديدتر ياد نماييد.
    + رهبر يار 
    سلام
    قسمت ابتداي داستان با اين بازنويسي خيلي بهتر شده اما هنوز صحبت هاي سوسک غير توحيدي به نظر ميرسد و با اين اوصاف همان سوسک سياه بماند بهتر است . چون در ذهن کودک سوسک سياه دوست داشتني نيست و در نتيجه روي حرفهاي او هم نبايد حساب باز کرد.
    و تشکر از داستان بسيار زيبايتان.
    + شيران 
    به نظرم داستان خيلي جذابه بايد بيشتر در اين موضوعات قصه نوشته شود
    + توکلي 
    سلام.روز بخير
    خداقوت،داستان زيبا بود الان عالي شده................!
    ممنون از زحمات تان
    يا علي
    + سميع عادل 
    سلام .داستان قشنگي است فقط گروه سني را بفرماييد.وجواب نظرات قبل کجاست.با تشکر
    + هادي 
    سلام ممتون داستا نتون خوب بود ولي به نظرم بهتر بود به جاي استفاده از كلمه مردن از كلمات ديگر مثل از بين رفتن يا بيمار شدن استفاده ميشد.من مدتي قبل داستانهاي شبيه اين را براي دخترم تعريف كردم والان دخترم همان موقع كه براش مشگلي پيش مياد انتظار كمك از طرف خدا را دارد .به نظرم بتوانيد يه جوري اين مسئله را براي بچه حل كنيد داستان خوبي در باب توحيد باشد.
    + سميع عادل 
    کوتاهي داستان به نظرم از مزيت داستان بود.گر از کلمه پر زد ورفت استفاده شود براي کودک بهتر درک مي شود
    + زهرا 
    باسلام و تشکر فراوان
    قصه بسيارپرمحتوايي بود ولي بازنويسي خانم شباني محتواي ان را زيباتر بيان کرده بود. فقط بقول نظر دوستمان "هدي" شايد بهتر باشد بجاي سوسک از کفشدوزک استفاده شود يا حداقل سياه نباشد ولي شايد هم استفاده از همه آفريده هاي خدا و زيبا جلوه دادن انها براي کودک بهتر باشد
    + نويسنده 
    ممنون از نظرات مفيد وبه جاي دوستان
    + شباني 

    4-پرستوداشت به اتفاقاتي که براش افتاده بودفکرميکرد که يکدفعه احساس تشنگي کرد.هرلحظه تشنگي اوشديدتر مي شدوهر چه تلاش مي کرد که بتونه راه بره ودنبال آب بگرده نمي تونست ،آخه او هنوز خيلي کوچيک بود.پرستو کم کم داشت ازحال ميرفت چشمهاشوبست وسرشوبرزمين گذاشت ناگهان قطرات آب خنکي را برصورتش احساس کرد.چشماشوبازکردتاببينه اين آب ازکجاست.ابرهاي بزرگ را در آسمان ديد که همينطورمي باريدند.پرستودهانشوبازکردواينقدرازآب باران خوردتاسيراب شد.کمي که حالش بهترشدروبه آسمان کردوبه ابرگفت:تومادر مني؟ابرگفت:چرااينومي پرسي؟پرستوگفت:آخه توبودي که بهم آب دادي.ابرگفت:من مامانت نيستم داشتم براي بارش به سرزميني مي رفتم که بادمسيرمراتغييردادوبه اينجاآورد اولش نفهميدم او براي چي اين کارو کرداما الان متوجه شدم.ابر اينوگفت ورفت.پرستوبه فکرفرورفت باخودش گفت حتمايکي هست که هميشه از حال ماخبرداره وحتي اگرمامان نداشته باشيم نميذاره گرسنه و تشنه بمونيم. هموني که هرچيزي که بهش نياز داريم به موقعش برامون آماده مي کنه...

    موفق و مؤيدباشيد

    + شباني 

    ادامه....سوسک سياه اينوگفت ورفت.پرستوداشت به حرفهاي او فکرميکردکه احساس کردبدنش ...2-پرستودرجواب برگ گفت:آخه توبودي که نذاشتي گرماي خورشيدمنواذيت نکنه.برگ گفت:من مامانت نيستم،باد منوازدرخت جداکردواينجاآورداما نمي دونم کي به او گفته بود منو سايبان توکنه!(وماتسقط من ورقة إلا يعلمها)کمي که حال پرستوبهترشد...3-پرستوبه گنجشک گفت:آخه توبودي که بهم غذادادي.گنجشک گفت:من مامانت نيستم.داشتم براي جوجه هاي خودم غدا مي بردم که يکدفعه چشمم بهت افتاد ،متوجه شدم گرسنه اي وبهت غذادادم الانم ديگه خيلي ديرم شده.گنجشک اينوگفت وپروازکردورفت

    + شباني 

    باسلام وتشکرازنويسنده.به نظرحقيربهتراست چندجامتن به اين صورت تغييرکند:1-در ابتداي داستان ...سوسک سياه وقتي متوجه شدپرستوتازه ازتخم دراومده وبه اين دنيا اومده به اوگفت:پرستو!مامانت کو؟پرستو گفت:مامان کيه؟سوسک سياه گفت:هموني که وقتي ما خيلي کوچيکيم برامون غذا مياره،آب مياره،نميذاره چيزي ما رو اذيت کنه اگه مامانت نباشه ميخواي چيکار کني؟(در اينصورت هم اسمي از دنياي ديگرآورده ايم،هم لفظ تنهايي را بکارنبرده ايم که بکاربردنش براي کودک مخرب وغيرتوحيديست و هم روي حرفهاي غيرتوحيدي سوسک خيلي مانورنداده ايم چون مخاطب مازير7سال بوده وتوان تجريه وتحليل ندارد)
    + نور 
    با سلام داستان نياز به ويرايش مجدد دارد و برخي از اصطلاحات داستان (مانند هواي من را داره-امانش را بريده بود) مناسب سن کودک نيست.
    + سحر 

    باسلام

    به نظر من بهتره بجاي واژ ه مردن از کلمه از بين رفتن استفا ده شود.

       1   2      >