وبلاگ :
يادداشت :
قصه آب تني جوجه مرغه و بازنويسي آن
نظرات :
2
خصوصي ،
11
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
رهبريار
13.خانم اردکه گفت خب اضافه است...جوجه کوچولو که با تعجب به پاهاي جوجه ها چشم دوخته بود گفت اين پرده چيه که...
14.اوني که جوجه اردکارو آفريده چون ميدونسته...به نظرم کل اين قسمت همانطوري که در جواب ياس نوشته بوديد خيلي بهتر است مثلا همونطوري که جوجه اردکه داره شنا ميکنه مامان اردکه بگه که چون ما توي آب هستيم و...اينطور آفريده شديم و شما چون توي خشکي زندگي ميکنيد اينطوري آفريده شديد
البته با زهرا موافقم که شايد بپرسد که چرا ما مثل اردکها نيستيم و بايد در خشکي باشيم،اين سوال در ذهن ما مي آيدولي ذهن کودک را نميدانم که اين سوال در ذهنش شکل ميگيرد يا نه
15.سپاس مجدد و عرض پوزش...اينهامواردي بود که بحين تعريف داستان براي فرزند5ساله ام به ذهن من آمد و ممکن است بيجا باشد لذا عذر مرابپذيريد
پاسخ
سلام خيلي از شما متشکرم به خاطر وقتي که گذاشتيد و حسن سليقه تان، إن شاءالله در طي اين چند روز که بايستي قصه را با توجه به نظرات دوستان بازنويسي نمايم از نظراتتان استفاده مي کنم.