7- براي پاسخ به سوالات کودک هميشه فراديني به او جواب دهيم(ابتدائا از عظمت خلقت شروع کنيم).
6- سوالات کودک وجداني است يعني حتي اگر آنها را به زبان نياورد هميشه آنها را به همراه دارد. پس حتماً در قالب هاي کودکانه(بازي و قصه) به دنبال پاسخگويي به اين سوالات هم باشيم تا در دوران نوجواني و بزرگسالي اعتقادات او طعمه ي سوالات پاسخ نيافته او نشود.
5- دوران تربيت داراي يک محدوده ي زماني يا زمان طلايي است که تربيت اسلامي و ريشه اي در آن صورت مي گيرد و اين محدوده طبق روايات تا حدود 13، 14 سالگي است مراقب از دست رفتن اين زمان طلايي قبل از قسي شدن قلب او باشيم.
4- اولويت برگشتن به سبک زندگي اسلامي شيعي داشتن تفکر اسلامي شيعي است. پس حتماً بايد اولويت مربي در اصلاح سبک زندگي، تصحيح فکر خود و متربي باشد تا با تصحيح فکر، خود به خود نتيجه فکر که عمل است اصلاح گردد.
2- حواسمان باشد مورد يک ما را به انفعال نکشاند تا مبادا تفکر غربي مادي گرايانه قبل از اقدام ما، زمين خالي قلب و فکر کودک ما را بذرپاشي نمايد. براي اين کار بايد موتور تفکر کودک را از همان اوان روشن نمود تا با پرسشگري، اظهار نظر و ... در قالب بازي، قصه و ... معارف فطري از درون او به جوشش در آيد.
بر اساس اين روش آنچه ضروري به نظر مي رسد اين است که:
1- درامر تربيت ديني کودک بايد از دلسوزي هاي بيش از حد و دستکاريهاي بي مورد اجتناب کرده و سعي نماييم اولاً محيط رشد او را از امور ضدفطري پاک نموده و ثانياً اگر مجراي فطرت او گرد و غبار تحميلي ناشي از محيط(کارتون ها، جامعه و ....) گرفته آن را لايه روبي کنيم که اين کار ميسر نخواهد بود مگر با تفکر مربي و به تفکر واداشتن متربي.
به نظر بنده روش استاد در اين بحث اين است که گويا مي خواهند با اثبات نارسايي روش تربيتي موجود جامعه در رساندن بشر به هدف خلقت او موجبات نارضايتي ذهني و قلبي مخاطب از وضع موجود را فراهم کرده تا به دنبال آن، مخاطب در پي روشي نو در بازخواني تربيت خود و متربي برآيد. از سوي ديگر مي خواهند با تمرکز دادن مخاطب (مربي يا والدين) بر روي روش تربيتي معصوم (ع) يعني کار بر روي فکر متربي، اولويت کار مخاطب (مربي يا والدين) درامر تربيت را اين موضوع قرار دهند.
اين جلسه مرا متوجه نمود که با توجه به رواياتي که زمان طلايي تربيت را تا حدود13-14سالگي مي داند همين امروز هم براي شروع دير است.
متذکر شدم که کودک و البته ما مفطور به دين هستيم و فقط بايد دين را در خودمان با تفکر و در کودک با بازي با او زنده نگه داريم که البته اين کار نيز شيوه مخصوص خود را دارد.
سعي کرده ام اکثر روزها برنامه تفکري ولو کوتاه داشته باشم و بيشتر موارد آن طبق توصيه استاد با موضوع هدف خلقت بوده است.
بسم الله الرحمن الرحيم
بعد از جلسه اول هم انديشي شيوه اي نوين در باب تربيت ديني کودک پيش رويم باز شد که با تمام داشته هاي تربيتي ام متفاوت و البته تکميل کننده آنها بود.من به اين نکته دست يافتم که ممکن است با رعايت اصولي که از قبل مي دانستم به تربيت فرزنداني مذهبي دست يابم اما عدم علم به پرورش صحيح فکر کودک و پاسخ کودکانه به سؤالات اعتقاديش مي تواند درعين تدين ظاهري هزار و يک اشکال اعتقادي براي او به وجود آورد که تا آخر عمر با او همراه خواهد بود و او را بدبين به خالق و خلق بار خواهد آورد و چه بسا طوفان شبهات در دوران بلوغ فکري، انواع انحرافات فکري-اعتقادي و اخلاقي برايش به ارمغان خواهد آورد.پس بعد از اين جلسه خود را ملزم نمودم در کنار مسايل رفتاري کودک به مسايل فکري او هم اهميت دهم و سؤالات اعتقاديش را دست کم نگيرم. از آن به بعد مصاديقي که استاد فرموده بودند اينگونه به کودک جواب ندهيد به کار نبردم مواردي همچون خدا همه جا هست، خدا را نمي شود ديد و... با دلايل موثقي که ايشان فرمودند.