وبلاگ :
يادداشت :
مهربون بودن خدا
نظرات :
0
خصوصي ،
4
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
سميع عادل
سلام داستانتون قشنگ بود فقط اونجا که پاش گير مي کنه به شاخه مي شه بيشتر توضيح دهيد که پالش گير کردپاش ليز خورد وتعادلش را از دست داد ومي خواست بيفته که بقيه داستان .موفق با شيد