• وبلاگ : 
  • يادداشت : داستان موز و پرتقال و بازنويسي آن
  • نظرات : 1 خصوصي ، 22 عمومي
  • درب کنسرو بازکن برقی

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + شباني 


    با سلام و تشکر از نويسنده داستان. من داستان را اينگونه بازنويسي نمودم: در يک باغ زيبا يه موز کوچولوي بازيگوش و يه بچه پرتقال با هم بازي مي کردند

    آن ها شادي کنان به اين طرف و آن طرف مي دويدند که يک دفعه پاي موزي سر خورد و افتاد روي زمين. موزي که حسابي بدن درد گرفته بود و چندجاي بدنش کبود شده بود آهي کشيد و گفت: واي! دردم گرفت، من ديگه بازي نمي کنم.