• وبلاگ : 
  • يادداشت : داستان پرستوي مهربون و بازنويسي آن
  • نظرات : 0 خصوصي ، 9 عمومي
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + ميقات 


    آفرين به ذهن پوياي شما.

    داستان خوبي بود،جذابيت و غير قابل پيش بيني بودن يک داستان خوب رو داشت.با کمي تغيير عاليه عالي ميشه

    + نفيس بيگي 
    سلام.داستان زيبا بود.نکات:
    داستان طولاني بود
    از نماد هاي تکراري در قصهها استفاده شده بود(گرگ.عقاب.....)به نظرم براي کودک جذابيت لازم را نداشته باشه.ولي پرستوبه عنوان نماد پرواز وهجرت خيلي به جا ومناسب بود.
    + هادي 
    با سلام داستان خوبي بود .نياز به رهبر واطاعت از ولي را خيلي خوب بازگو ميكرد .بايك بازنويسي كلي داستان بهتري ميشود.با تشكر از ذهن خلاق نويسنده
    + شباني 
    سلام از داستان زيبايتان متشکرم. قصه شما بسيار ساده وکودکانه نياز به راهنما را القا مي کند. نکات زير در رابطه با اين داستان به ذهن بنده رسيد: 1- بسياري از داستان هاي ما با جمله يکي بود يکي نبود شروع مي شود که من مطمئن نيستم به اين جمله از لحاظ فلسفي ايرادي وارد نباشد و خواهشمندم قبل از بازنويسي تحقيق علمي در اين رابطه داشته باشيد2- جملات داستان از لحاظ فني و ادبي با نواقصي رو به روست که محتواي زيباي آن را نارسا مي کند و بايستي در بازنويسي داستان با کمک از اساتيد کارگاه قصه نويسي اين ايرادات رفع شود، براي مثال فعل خاصي در آخر چند جمله متوالي تکرار شده است ، "يک دفعه مادر غذا آورد" نيازي به يکدفعه نبوده چون اتفاق خاصي نيفتاده، "دست شما درد نکنه" مي تواند با تشکر کردن جايگزين شود و همچنين همانطور که استاد ذيل قصه پرستو فرموده بودند بهتر است داستان به شيوه کتابي و ادبي نوشته شود و هر مادري با توجه به سن کودک و واژگان او داستان را محاوره اي و عاميانه براي او بخواند. 3- " بخوريد که زودتر بزرگ شويد" اين جمله در مکالمات مادر و فرزندان هم زياد شنيده مي شود در صورتي که زياد خوردن بزرگ نمي کند و به هر حال بزرگ شدن و طي مراحل رشد زمان بر است. 4-"خدايا شکرت..." بهتر است در انتهاي داستان آورده شود که پرستوها لذت بودن زير پرچم رهبر را چشيده اند 5- به نظر مي رسد جايي که پرستوها طعمه حيوانات درنده مي شوند مي تواند با زخمي شدن آن ها و مرهم گذاشتن و مداواي پرستوي مهربان جايگزين شود : "و لوأنهم إذ ظلموا أنفسهم جاءوک فاستغفروا الله و استغفر لهم الرسول لوجدوا الله توابا رحيما "شايد اين براي ذهن کودک مناسب تر باشد.
    + ثنا 
    با سلام و تشکر از داستان زيباي شما.
    من اين داستان را براي کودک هفت ساله خود تعريف کردم. داستان مورد پسند او قرار گرفت و مفهوم مورد نظر داستان که نياز به رهبر و راهنما بود را دريافت نمود، اما مفهوم بعضي از جملات براي او نا آشنا بود و البته با توجه به اينکه اين داستان براي گروه سني 4 تا 6 سال گفته شده بهتر است اين جملات با جملاتي کودکانه جايگزين گردد.
    1- سر به فلک کشيده
    2-پرستوي مهربان مانع آنها شد
    و.....
    + بهشت 
    با سلام
    اين داستان شايد بيشتر به کودک اجتماعي بودن، پرهيز از تکروي و پذيرفتن رهبر رو القاء مي کند.
    به نظر ميرسه اگه مي گفتن يه داستاني بنويسيد که کار گروهي رو به بچه ها معرفي کنه همين جور مي نوشتيم البته واقعا بعيد نيست که دو هدف متفاوت در نوشتن يه داستان به نتيجه مشابه منتهي بشه مگه اينکه ظرائف زيادي در آن ملاحظه بشه.
    اينکه دشمن در مسير زندگي هميشه در کمين ماست به خوبي گنجانده شده و اين آيه قرآن "عسي ان تحبوا شيئاً و هو شر لکم" در اونجايي که غذا و آب بود و پرستوي مهربون اونها از فرود اومدن منع کرد.
    lمتشکرم

    + وصي الحسن 
    اين وابستگي اگر به نبي و هادي باشه که خوبه

    + وصي الحسن 
    البته اين داستان وابستگي به خدا رو بيشتر مد نظر داره و توحيديه

    + ياس 

    باسلام
    به نظر شما اين قصه يک نوع وابستگي به ديگران را به کودک تلقين نمي کنه؟
    اين قصه ها خيلي به ما کمک
    مي کنه. با تشکر