• وبلاگ : 
  • يادداشت : ماهي دانا
  • نظرات : 0 خصوصي ، 6 عمومي
  • درب کنسرو بازکن برقی

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + احمد 
    پدر محمد امين :
    با سلام
    البته روش مقابله با تهاجم فرهنگي نبايد فقط دفاعي باشد.يا فقط استفاده از يک روش ماهي دانا. اگر نظر نويسنده محترم جنبه پيامبر گونه باشد به نظر بنده بهتر بود به شکلي نو تر وجالب تر بيان مي شد. اما خيلي داستان تاثير گذار بود . با تشکر از زحمات شما.
    پاسخ

    سلام متشكرم. لطفا براي اين كه حقير ملموس تر متوجه منظور جنابعالي شوم جوابيه اي كه براي سوال اول ام محمد در تاريخ 17 مهر گذاشته ام را مطالعه و مجددا راهنمايي فرماييد.
    + طباطبايي 
    به نظر ميرسد کلمه مردم مناسب نيست شايد ماهي ها جالب تر باشد داستان زيبايي است لي بايد کمي بسط داده شود متشکرم
    + ام محمد 

    سلام

    خيلي خوشحالم که نويسنده ي داستان جواب دادند.بنده با فرمايشات جنابعالي موافقم و کاملاً مشخص است که براي اين داستان فکر و وقت صرف شده ولي حرفم در کل اين است که اگر ما بخواهيم کودکان امروز را ازين تهاجم فرهنگي که در تمام زندگي آنها با جذاب ترين ترفندها نفوذ کرده که پشت آنها بودجه ها و فکرهاي آلوده اي است نجات داده و به تعالي ديني برسانيم بايد عناصري مثل جذابيت،تازه گي،غير قابل حدس بودن،زيبايي و اسلامي بودن را در توليدات خود به کار بنديم که البته شما بيشتر اين عناصر را استفاده کرديد. اگر اجازه دهيد بنده از فکر و ايده هاي ناچيزي که دارم استفاده کنم و با ايده گيري از داستان شما ، اين داستان را باز نويسي کنم.

    پاسخ

    سلام صميمانه از شما بابت وقتي كه صرف مطالب وبلاگ مي كنيد سپاسگزارم و منتظر بازنويسي داستان از جانب شما هستم. فقط يك نكته، آن هم اين كه چون داستان ها به ترتيب در حال اصلاح است اگر لطف بفرماييد و سري داستان هاي در حال نقد را هم برسي بفرماييد خوشحال مي شويم و از نظراتتان بهره مي بريم. در صورتي كه مايل به دريافت قصه هايي كه هر دو هفته يكبار براي نقد انتخاب مي شود هستيد در سيستم پيامك رساني خوشه اي گروه عضو شويد. تندرست و سرافراز باشيد.
    + حوا 
    باسلام وتشکرازتلاش نويسنده مفهوم اصلي داستان کاملا واضح است ولي به نظرمن وازديدگاه کودک چندتااشکال وجوددارد کلمه پسر رادرموردماهي بکاربرديدکه ازنظرکودک ماهي مگه پسرميشه؟وبازهم در ادامه کلمه مردم را درمورد ماهي ها به کاربرديد که اين هم براي کودک سوال برانگيز است وموردمهمتراينکه درپايان داستان بيان اينکه ماهي ها اگه چه کاري راانجام بدن تبديل به ماهي نوراني ميشن واگه چه کاري راانجام ندن تبديل به ماهي سياه ميشن به نظرم خيلي براي کودک سوال برانگيز وغلط است مگه هرکي دستش خاليه سياه ميشه؟بازهم ممنون نيازبه بازنويسي است
    پاسخ

    سلام با تشكر از وقتي كه صرف نموديد. در تمامي مواردي كه بيان نموده ايد به نظر بنده، اين ذهن بالغ شماست كه چنين ايراداتي برايش مطرح مي شود ومطمئن باشيد چنين سوالاتي به ذهن كودك خطور نمي كند. ذهن كودك در اين سنين با خاصيت جاندارپنداري كه براي همه عالم قايل است حيوانات را مانند جمعي از ما انسان ها مي داند كه با هم تعامل و معاشرت دارند و حتي حرف مي زنند و به همين خاطر داستان پردازي در عالم حيوانات البته با شرط رعايت حقيقت آن ها در طبيعت مثلا محل زندگي، نوع زندگي و... اشكالي ندارد كه در داستان اين وجوه رعايت شده. چون براي ماهي ها نيز جنسيت مطرح مي شود و همين طور واژه پسر يا مردم موجب تشبيه سازي به زندگي انسان ها وجذابيت داستان مي گردد. قسمت هاي آخر داستان هم همه مبناي روايي دارد: يوم تسود فيه وجوه براي افراديست كه با دست خالي وارد محشر شده اند البته خيلي دلم مي خواست كه مثلا تبديل ماهي ها را با واژه هاي ملموس تر به كار ببرم اما واقعا جايگزيني براي آن پيدا ننمودم. لطفا جوابيه ام محمد را هم مطالعه بفرماييد از شما وساير دوستان استدعا داريم براي رفع نقص از قصه ها به نقد تنها بسنده نكنند و علاوه بر نقد، بازآفريني جديدي براي قسمت هاي مورد نقد داشته باشند تا نويسنده بتواند به رفع ايرادات قصه اش اقدام نمايدو مورد آخر اينكه سوال برانگيزي اتفاقا از محاسن يك قصه خوبست. قرار نيست همه چيز را آماده به خورد ذهن كودك دهيم، بايد اورا در باز شدن كانال فكر با طرح سوال ياري نمود. در همين جاي داستان اگر كودك سوال پرسيد كه مثلا چه كارهايي موجب نوراني يا سياه شدن ماهي ها مي شود فرصت را غنيمت شمرده و با سوال وجواب نمودن با او هدف داستان را محقق مي كنيم. سپاسگزارم
    + ام محمد 
    اصلاحيه:
    خط 7 توليد
    همان خط تکرار
    خط آخر ياد بگيرن
    + ام محمد 
    سلام
    داستان خوبي بود ولي خيلي دلم ميخواد داستان هايي که با کمک و هم فکري هم ميسازيم پر بار تر باشه مثلاً من چند روزي بود به موجودات دريايي فکر مي کردم و تصميم داشتم يه داستان معادي ازين بخش متحير کننده ي خلقت بسازم، اين داستان ايده ي جالبي بهم داد، که اگه نخونده بودم به ذهنم نمي آمد.داستان خوبيه ولي به نظرم جاي ور رفتن و زيبا تر شدن داره.اينکه ماهي دانا بيش از حد داره لفظش تکرار ميشه، البته اول داستان خوب شروع ميشه و چون هدف داستان مثل داستان هاي قبله اينکه سعي بشه فقط از يه راه معاد رو ياد بچه هامون نديم مهمه .ما قراره بي شمار داستان طوليد کنيم که خيلي عالي ميشه اگه هر کدومش هرکدومش از لحاظ لفظ، طرحواره ي ذهني و نوع بيان با هم فرق داشته باشن تا فرزندان ما علاوه بر اينکه چيدمان ذهنشون معادي ميشه تنوع و خلاقيت رو هم ياد ميگيرن که اين خيلي جذاب تره براشون
    پاسخ

    سلام با تشكر از وقتي كه گذاشتيد، البته وقت بررسي اين داستان هنوز نرسيده اما براي بي پاسخ نماندن سوال ذهني شما عرض مي كنم كه: اگر دقت بفرماييد اين قصه كاري از كارگروه نبوت است كه در جلسه كارگروه وقتي بحث به نياز به نبي رسيد، اين نيازمندي از حيث حيات اخروي و حيات اجتماعي مورد بررسي قرار گرفت و قرار شد داستان هايي در هر دو مورد نوشته شود. اين قصه نياز به نبي از حيث حيات اخروي راتبيين مي كند كه به خاطر تنيده بودن آن با بحث معاد مشابه قصه هاي معادي شده است. توجه داريد كه كودك ما قرار است مفهومي از مفاهيم ديني مانند معاد را كه كاملا غيبيست دريافت كند آن هم به طور نامحسوس در صورتيكه كه او فقط ملموسات را مي فهمد پس اگر دست به قلم شويد در مي يابيد كه واقعا كار در چنين حيطه اي با ظرايف خاص همراه است كه در مواردي قدرت مانور را از ما مي گيرد و ما را مجبور به اريه طرح هاي مشابه مي كند. از دوستان خواهشمنديم حتما موارد ذهنيشان جهت پربارشدن قصه ها را عيني تر بيان بفرمايند تا نويسندگان از ان بهره ببرند. باز هم سپاسگزارم