سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 
قالب وبلاگ
لینک های مفید

بسم الله الرحمن الرحیم

جلسه 10

تاریخ جلسه : 1393/11/5

مکان جلسه : حکمتسرا - باحضور استاد دوستانی

موضوع جلسه: امیری فرزند در هفت سال اول

گزارش و محتوای جلسه: 

استاد جلسه را این گونه آغاز کردند: اگر یک‌بار سوره توحید را بخوانید و سه بار صلوات بفرستید و سپس قرآن را باز کنید، آیاتی که می‌آید گویی همین الان بر شما نازل شده و خدا دارد با شما حرف می زند. با این توضیح قرآن را باز کردند و آیه 52 سوره طه آمد که می‌فرماید: "موسی گفت: علم و دانش به آنان  در کتابی نزد پروردگار من است که پروردگارم نه اشتباه می کند و  نه از یاد می برد." و این در جواب فرعون بود که وقتی پرسید رب تو کیست و موسی فرمود رب من آن است که همه چیز را خلق کرد و سپس هدایت نمود، گفت پس امت‌های پیشین وضعشان چگونه است؟ استاد فرمودند که نکته این آیه برای جمع حاضر به نظر بنده این است که ما نباید دغدغه‌مان در مورد فرزندانمان این باشد که آیا چه کسی به دادشان میرسد و عاقبتشان چه می‌شود؟ بلکه درحدی دغدغه داشته باشیم و مواظب باشیم که وظیفه‌مان را در قبالشان بفهمیم و انجام دهیم. ما اغلب دغدغه نتیجه را داریم تا دغدغه انجام وظیفه خودمان را! در حالیکه خدا در این آیه از زبان موسی خطاب به فرعون صریحاً به ما می‌گوید که اینکه بقیه مخلوقات خدا چطور هدایت می‌شوند دخالتش به شما نیامده، علمش نزد خداست و خدا هیچکس را فراموش یا گم نمی‌کند و همه را به نوعی هدایت می‌کند.


استاد در مورد بحث راجع به امیری فرزند تا هفت سال، خواستند که هرکس سوالاتی که در رابطه با این بحث برایش مطرح است بیان کند. سوالات خانم‌ها به ترتیب این‌ها بود:

1-      خواسته‌های کودک بسیار زیاد و اعم از منطقی و غیر منطقی است. آیا برخورد امیرانه با این خواسته‌ها چگونه است؟ باید کنترل شود؟

2-      آیا به این امیر آموزش خوب و بد را هم باید داد یا نه؟

3-      با برخورد دیگران که امیری فرزندان را درک نمی‌کنند چه کنیم؟

4-      ظرفیت ما هم حدی دارد و گاهی در مقابل کارهای فرزند کم می‌آوریم.

5-      آیا این امیر بودن به معنی این است که به فرزند امر و نهی نباید کرد؟

6-      در مورد خطرها چه باید کرد؟

7-      در جایی که دو فرزند پایین و بالای هفت سال داریم، چگونه رفتار متفاوت با آنها داشته باشیم؟

8-      مرز امیری تا کجاست؟

9-      گاهی نیاز به قاطعیت هست، این با امیری چگونه جمع می‌شود؟

بعد از اینکه سوالات مطرح شد، استاد فرمودند که با دو فرمول می‌توان نگرش به بحث امیری را مشخص کرد. دو فرمولی که مشخص می‌کند هدف امیری چیست و چرا گفته‌اند امیری؟ اگر روی چراها فکر کنیم، در روش و شیوه بهتر می‌توانیم عمل کنیم چرا که چرایی ها و فلسفه و ماهیت‌ها بسیار مهم تر از روش هاست.

1- این امیری فرزندم چه فایده ها و سود هایی برای من پدر یا مادر دارد؟ من پدر و مادر با امیر کردن فرزندم چه رشدی می‌کنم؟ خدا می‌خواهد به من چه چیزی یاد بدهد با این کار؟

2- چه سودها و فایده هایی برای خود کودک دارد؟ چه ارتباطی است بین امیر بودن هفت سال و تربیت صحیح فرزند؟

در نهج البلاغه حکمت 73 آمده است: کسی که خود را رهبر مردم قرار داد، باید پیش از آن که به تعلیم دیگران بپردازد، خود را بسازد و ابتدا کند به تعلیم و تادیب خودش. زیرا آن کس که خود را تعلیم و ادب کند سزاوارتر به تعظیم است از آن که دیگری را تعلیم و ادب بیاموزد. پس ما در وهله اول خدمت گیر هستیم و امیری فرزند رشد و فایده‌ای هم برای ما دارد.

تعریف امیری: در زمانی که این حدیث مطرح شده است، سلطان و ارباب و امیر وجود داشته و مردم خوب مفهوم آن را می‌فهمیدند. امروز ما شاه را درک نکرده‌ایم؛ اما با مطالعه حکومت های سلطنتی و ارباب های قدیم می‌دانیم که همه چیز در اختیار ارباب بوده و کسی از خودش اختیاری نداشته و حق مخالفت با ارباب را هم نداشته‌اند. البته درحدیث آمده که فرزند امیر باشد، نه اینکه شما عبد او باشید؛ یعنی او باید احساس امیری کند. روحیه اربابی یعنی احساس کند همه چیز در اختیار اوست، احساس کند همه کاره و رئیس اوست.

جواب‌هایی که برای سوال اول مطرح شد (سودهایی که امیرکردن فرزند برای پدر و مادر دارد):

1-      تمرین صبر و کظم غیظ

2-      تمرین بندگی و تسلیم و رضا در جایی که عقلمان ممکن است بهش نرسد: اگر در مقابل فرزند کوچکمان چشم‌گو باشیم، در برابر اوامر خدا و نبی و امام علیهم السلام حتی در مواردی که عقلمان درک نمی‌کند، راحت‌تر می‌توانیم چشم بگوییم.

3-      دل نبستن به وسایل و امکانات دنیا: وقتی فرزندی که محبوب ماست وسایلمان را خراب می‌کند.

4-      کم شدن حب دنیا در دل انسان

5-      پی بردن به فانی بودن دنیا و اصیل نبودن آن

6-      کم شدن و زیر پا گذاشتن منیت‌ها

7-      موارد بالا همه در رشد معنوی و نزدیک شدن به بندگی خدا و رسیدن به خدا، به انسان کمک می‌کند.

8-      اگر در هفت سال اول امیری فرزند را حفظ کنیم، در هفت سال دوم تربیت و ادب آموزی‌اش برایمان آسان می‌شود.

توضیحات تکمیلی استاد: قرار نیست منِ پدر و مادر عقلم را کنار بگذارم و عبد فرزندم بشوم. نه، او امیر است؛ یعنی باید احساس امیری کند. من نباید عبد بشوم اما باید امیری فرزندم را حفظ کنم. من می‌توانم در مقابل فرزندم ادای عبد بودن را در بیاورم و با این کار عبودیت خودم را مرور کنم و ببینم در مقابل خدا چقدر بنده‌ام و بفهمم که خدا چه می‌کشد با این بنده‌هایش. خدا هم با ما همین رفتار را کرده، ما را خلیفه خود قرار داده است؛ خلیفه مترادف امیر است. خدا انسان را خلق کرده و اسمش را اشرف مخلوقات گذاشته و می‌بیند که این اشرف مخلوقات چه بلاهایی سر فضاهایی که دراختیارش است درمی‌آورد. ظرفیت وجودی خداوند به عنوان یک ظرفیت بی نهایت چگونه برخورد می‌کند؟ عجب صبری خدا دارد. ما باید این صبر را داشته باشیم و در ارتباط با کودکمان این را درک می‌کنیم. به عنوان مثال فرزند من موقع نماز در سجده می‌آمد روی کمرم و شده بود عامل حواس‌پرتی، همین قضیه نهیبی شد و کمک کرد که تلاش کنم حضور قلب خودم را بالا ببرم.

جواب‌هایی که برای سوال دوم مطرح شد (سود هایی که فرزندان از امیر شدن می‌برند):

1-      قانون چشم گفتن و عبودیت را یاد می‌گیرد، چون اغلب رفتارها را به صورت تقلیدی یاد می‌گیرد.

2-      عاشق ولی خود می‌شود.

3-      احساس کرامت نفس و اعتماد به نفس می‌کند.

4-      عقلش رشد می‌کند و استعدادهای درونی‌اش شکوفا می‌شود. علمش دائماً بالا می‌رود. (التجربة فوق العلم)

5-      پدر و مادر را رب صغیر خود می داند.

6-      حریص نمی‌شود، چون می‌بیند همه چیز دراختیارش هست. (الانسان حریص علی ما منع)

این موارد فرمول‌های ما باشد در قضیه امیری و هرگاه در روش دچار مشکل شدید به اهداف و فرمول ها مراجعه کنید.

پاسخ به سوالات در مورد روش‌ها:

*آموزش به کودک زیر هفت سال: با امیر بودن است که کودک چیزهای مختلفی می‌آموزد. به صورت غیر رسمی، با تجربه کردن چیزهای مختلف و با بازی کردن. آموزش رسمی و کلاسیک و "بکن نکن" مزاحم امیری اوست. حدیث داریم که "المومن کالماء". با اطمینان می توان گفت فرزند ما مومن‌ترین فرد در خانه ماست، چون حداقل شیطان کمتر از ما به سراغش رفته است. او مثل آب جای خودش را پیدا می‌کند. مثلا یکبار که دستش سوخت، بار بعدی خودش آن را مدیریت می‌کند. با دیدن رفتار صحیح از ما یا ناراحتی ما از اتفاقی که بابت کار او افتاده می‌فهمد که نباید می‌کرد. می‌شود هفت سال فعل امر به بچه نگفت؛ با جایگزین کردن، با بازی حواسش را پرت کنید.

* موارد خطر را بهتر است بهش نرسد، اما اگر رسید بگذارید تا حدی آن را تجربه کند تا برخورد با آن را خودش یاد بگیرد. مستقیماً نگویید اگر این کار را بکنی اینطور می‌شود(این آموزش رسمی است). فرزند شاه است و شما وزیر زیرک او هستی. نهایتا اگر خواستید او را از کاری منع کنید باید بگویید: من اگر جای شما بودم این کار را نمی کردم. امیر شکار را دوست دارد، شرایط شکار را برایش فراهم کنید، بچه را باید در شرایط سخت‌تر قرار داد. کاری کنید که خودش هم تلاش کند. همیشه در نظر داشته باشید که شما عبد او نیستید، او باید روحیه امیری را تجربه کند و امیر شکار را دوست دارد.

* عصبانیت و تشرزدن اصلاً نباید باشد، با جایگزین کردن او را از موضوعی که نمی‌خواهید انجام دهد، منحرف کنید.

* این را بدانید که ایده‌آل در برخورد با کودک این است. باورمان این باشد که بچه‌ام باید امیر باشد. اگر هم گاهی به خاطر محدودیت ها نمی توانم امیری اش را حفظ کنم، در نظر داشته باشم که اشتباه کرده‌ام و در جای دیگری جبران کنم. مثلاً حواسم هست اگر در آپارتمان زندگی می‌کنیم، آخر هفته‌ها او را به کوه ببریم به جای شهربازی، تا از صخره‌ها بالا برود. بچه اگر خوب امیری نکرده باشد از صخره راحت بالا نمی‌رود. باید امیر روحیه بزرگ‌نگری داشته باشد. از امام حسین علیه السلام پرسیدند بهترین چیزی که از پیامبر آموختید چه بود، این جمله را نقل فرمودند: "ان الله یُحِبّ المعالی الامور"، عصاره زندگی پیامبر اینگونه به امام حسین شش ساله منتقل شده که بالاترین اموری که ایشان در زندگی پذیرفت همان ظلم عظیمی بود که بر ایشان شد. این را به بچه‌ها یاد بدهید.

* اینکه در جامعه این امیری کودک جا نیفتاده، شما خود را مسئول جا انداختن این امر و تغییر فرهنگ جامعه بدانید، نه اینکه به خاطر عرف غلط جامعه خودتان هم صحیح عمل نکنید. در یک هتل در عربستان تمام خدمه و عوامل بچه زیر شش سال که می‌آمد کاملاً آزادش می‌گذاشتند و هرکاری می‌کرد کسی باهاش کاری نداشت، این فرهنگ جا افتاده بود.

* تعارض دو فرزند با سنین مختلف هم خودش یک پروژه است که باید مدیریتش کرد. آسیب‌های امیر نشدن فرزند در زیر هفت سال، بعد از هفت سال خودش را نشان می‌دهد و این را باید پذیرفت که مثلاً بعضی چشم‌گویی‌ها را ندارد، هرچند تا حدی قابل جبران است. خدا جبار است و موقعیت‌های جبران برایش قرار می‌دهد.

* اقتدار و جدیت با محبت ضدیت ندارد.

* نوع و روش حفظ امیری در افراد مختلف متفاوت است، حتی پدر و مادر بچه متفاوت این کار را بکنند اما اهداف یکی باشد.

* سوال: ما که پدر و مادرهایمان این اصول تربیتی را در رابطه با ما رعایت نکردند که بد نشدیم، چه لزومی به این کارهاست؟ جواب: از کجا میگوییم بد نشدیم؟ بداء از اعتقادات شیعه است.(ارجاع به کتاب انسان و سرنوشت شهید مطهری) ما ظهور امام زمان را عقب انداخته‌ایم، همانطور که امام خمینی آن را جلو انداختند. امام خمینی در 32 سالگی آداب الصلوه را نوشتند، اما ما در 32 سالگی آنرا نمی‌فهمیم!

* در داستان هایی که برای بچه می‌گوییم هدف نباید یاد دادن چیزی باشد که من می‌خواهم که او بداند. هدف باید نیازهای کودک باشد، آموزش هم به صورت ضمنی اتفاق می‌افتد. آموزش‌هایی که در روان‌شناسی تفکیک کردند که در چه سنی چه چیزی یاد بگیرد، خلاقیت‌کُش است. شما اگر کودک را مثل آب جاری کنید، بهترین نتیجه را می‌گیرید.

* تفاوت‌های فرهنگی با فامیل و... را به چشم واکسینه بهش نگاه کنید. اگر مجبور شدید در بدترین حالت، قطع رابطه می‌شود کرد. اما باید با محبت بیشتر او را جذب خودتان کنید تا کمترین تأثیر را از محیط بد بگیرد و فقط واکسینه شود.



[ جمعه 94/3/29 ] [ 9:26 صبح ] [ کارگروه معارف صحیفه سجادیه ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

همه اعضای مزرعه ایمانی وعلمی بایستی به تعمیق اعتقادات خود بپردازند و سیر مطالعاتی عمومی همه اعضا باید در بردارنده مطالعات معرفتی باشد. بر همین اساس هر چند خانواده با یکدیگر در طی جلسات هفتگی که با هم دارند قسمتی از معارف را مورد مطالعه و بحث و بررسی قرار داده و همان محتوا را درقالب‌های کودکانه اعم از قصه، بازی و... ریخته و با ارائه صورتجلسات هفتگی در وبلاگ دست آوردهای خود را در اختیار سایر اعضا قرار می‌دهند. پیشنهاد ایشان در زمینه سیر مطالعات معرفتی عمومی همه اعضای مزرعه ایمانی و علمی نیز، ذیل عنوان "سیر مطالعات اعضا" در موضوعات وبلاگ درج شده است. درکنار این سیر مطالعاتی برنامه علمی معارفی ایشان در جلسات هم اندیشی ماهیانه می‌باشد که به بیان نکاتی معارفی و روش تبدیل آن برای نوجوان و کودک می‌پردازند. 2. دومین محور مزرعه، که باز شامل عموم است مطالعه کتب روانشناسی اعم از روانشناسی رشد، روانشناسی اجتماعی، روانشناسی شخصیت و بهداشت روانی با تکیه بر منابع اسلامی است چرا که علم روان شناسی از روش‌های تبدیل محتوای معارف کسب شده بوده و همچنین با توجه به تمرکز این گروه بر روی تربیت توحیدی کودک، اگر قرار باشد تمام دست آوردهایمان را به کودک منتقل کنیم گریزی نیست از اینکه به ابزار شناخت روان او بر اساس سن، جنس و شخصیتش تجهیز شویم. 3. سومین محور مزرعه، تسلط به زبان ارتباط با کودک و در واقع فراگیری شیوه انتقال محتوای معارفی به کودک است که در این میان قصه‌گویی و قصه نویسی نقش بسیار مهمی را بر عهده داشته و شرکت در کارگاه قصه نویسی حضوری یا آنلاین و دست به قلم شدن برای نوشتن قصه‌های کودکانه از ابتدای امر، از فعالیتهای گروه بوده است. • لازم به ذکر است که امر تربیت مقوله وسیعی است و بر ما لازم است که به همه جنبه‌های تربیت کودک اعم از تربیت اخلاقی، تربیت هیجانی، مهارت‌ها، انس با قرآن و اهل بیت (علیهم السلام) و ... به عنوان قسمتی از روند تربیت کودکان توجه ویژه داشته و عنایت به بخشی ما را به غفلت در بخشی دیگر دچار نکند پس تمام این موارد نیز در دستور کار مزرعه ایمانی و علمی جهت پرداختن به آن قرار دارد که هر چند وقت یکبار، فعالیت علمی و عملی بر روی یک یا چند اصل به عنوان چشم انداز آن مقطع، مورد توجه قرار می گیرد."
لینک های مفید
صفحات دیگر
امکانات وب


بازدید امروز: 82
بازدید دیروز: 79
کل بازدیدها: 326337