سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 
قالب وبلاگ
لینک های مفید

مطلب مورد بحث:

4 صفحه دوم ازجلسه هشتم هم اندیشی (تا سر مبحث هیجان)

بررسی داستان های نوشته شده توسط دو نفر از اعضا


خلاصه مباحثه علمی:

سوال1: چرا عقل مدرکه در اختیار وهم قرار می گیرد ولی عقل عملی قرار نمی گیرد؟ یعنی وهم قدرتش بیشتر از عقل مدرکه است که می تواند بر آن غالب شود؟

پاسخ: عقل، قدرت انتزاع و درک مفاهیم کلی است

اگر در قلب چیزی جز لااله الا الدنیا نبود، تعقل هم به سمت دنیا حرکت می کند و وهم بر آن غلبه می کند

اما اگر در قلب، لا اله الا الله بود، آن وقت دیگر وهم نمی تواند بر عقل غلبه کند و اسم آن می شود عقل عملی.

 

سوال2: بالاخره باید عقل مدرکه را تقویت کرد یا نه؟

پاسخ: استاد نمی فرمایند ما مخالف پرورش عقل مدرکه هستیم: می فرمایند : «بنده هم می گویم عقل مدرکه باید رشد کند علامه طباطبایی و امام خمینی، ریاضی و هندسه را تابستان می خواندند. قم بهترین جا برای خواندن مثلثات، ریاضی و هندسه است، چرا که با مباحثه خوانده می شود. فراگیری اینها بد است؟ نه! عقل مدرکه باید رشد کند ...»

مشکلی که استاد مطرح می کنند در رابطه با اصالت دنیا است. اگر همزان با پرورش عقل مدرکه، اصالت را به دنیا بدهیم، کودک، رشد فکری می کند اما در سیطره وهم

 

سوال 3: نگاه قرآن به عقل چیست؟

قرآن کسانی را که تعقل نمی کنند مورد عتاب قرار داده است و در جای دیگر، نشان می دهد که اینها همان کسانی هستند که هر چه آیت بر آنها نازل می شود پشت می کنند انگار به قرآن گوش فرا نمی دهند

پس معلوم می شود اینها عقل مدرکه دارند. اگر عقل مدرکه نداشتند که هیچ نمی فهمیدند و معنا نداشت خداوند این همه آیه برای آنها بفرستد

پس اینها عقل مدرکه دارند . آیات را متوجه می شوند اما نمی خواهند بپذیرند نمی خواهند از عقلشان استفاده کنند . عقل مدرکه آنها تحت سیطره وهم است

عقلی که در آیات و روایات به آن دعوت شده عقل عملی است 

 

سوال4: چکار کنیم که وهم بر عقل مان غالب نشود و در حقیقت عقل مان عملی باشد نه مدرکه؟!

پاسخ: همه مشکلات ما به غفلت برمی گردد. غفلت اجازه نمی دهد وهم کنار رود

نبّه بالتفکر قلبک : تفکر، عقل عملی را به کار می اندازد.

 


سایرمطالب:

دو نفر از دوستان طرح داستان خود را مطرح کردند:

(در مورد پاسخ به این سوال کودک هفت ساله: چرا خدا این بچه را (در اثر تصادف) کشت، این بچه باید بزرگ می شد، دانشگاه می رفت، ازدواج می کرد و ...)

 بسم الله الرحمن الرحیم

«همیشه بهار»

(درون مایه: همه چیز علتی دارد گرچه ما آن را ندانیم)

مثل هر روز موراجون سرش را از زیر خاک بیرون آورد و با دقت نگاهی به اطراف کرد. و تکه سیبی را دید، که روی زمین افتاده ، تا آمده بره سراغش، یکدفعه چیزی توجه ش را جلب کرد ، سرش را برگرداند و دید : بله، یکی از گلهای توی باغچه پژمرده شده و ولو شده وسط باغچه!

فوری و دوان دوان به سمتش حرکت کرد و فریاد زد بهارم بهارمولی صدایی نشنید

نزدیکش شد اما خبری از صدای قشنگ و رنگ قشنگ بهارش نبود

خیلی ناراحت شد

می خواست گریه کند که یکدفعه یاد حرف مامانش افتاد: «موراجون! همیشه دنبال راه حل بگرد»

آب دهنش را قورت داد به گل کناری بهار که آن هم در حال پژمرده شدن بود گفت: تو نمیدونی چرا بهار من جواب نمیده ؟ به زور، سرش را بالا آورد و گفت: مگه نمیدونی که ما گل همیشه بهارها فقط توی بهار قشنگیم و بعد از بین می ریم!

موراجون کمی فکر کرد و به گل های دیگر، نگاه کرد، و رفت سراغ گل شمعدانی که صورتش را گرفته بود سمت آفتاب و داشت با خودش شعر می خواند

صداش کرد: شمعدونی جونم!

شمعدونی سرش را پایین آورد و گفت: جونم؟!

موراجون گفت: تو چطور؟

شمعدانی که حرفهای او و گل را شنیده بود، منظورش را زود فهمید و گفت: من هم همینطور! اما نه دقیقا مشل همیشه بهار! ما شمعدونی ها هم اگر زیر آفتاب نباشیم کم کم گل هامون را از دست می دهیم و از بین می ریم

نگاه کن پشت پنجره اتاق، ببین ستاره یک گلدان حسن یوسف گذاشته و ازش نگهداری می کنه

اگر آن را از آنجا برداره و بهش آب نده آن هم از بین میره

موراجون به فکر فرو رفت! هی به خودش می گفت: پس هیچ چیزی بی دلیل از بین نمیره، مثل تکه سیبی که روی زمین افتاده بود

یا زمانشون تمام میشه، یا کسی مراقبشون نبوده و خیلی چیزای دیگه که من نمیدونم

راستی دوست خوبم!...(اسم کودک)  خانم/ آقا

بله!

با شما هستم که داری قصه را گوش میدی

نظر تو چیه؟

تو چی فکر می کنی؟

 

 

 

 

«خورشید مهربان»

یه دونه ریز بودم زیر یه عالمه خاک!

آرام آرام سبز شدم و از خاک بیرون آمدم

وای چقدر همه چیز قشنگ بود

ناگهان متوجه یک نور زیاد شدم که به سختی می توانستم به آن نگاه کنم

ازش پرسیدم تو کی هستی؟

گفت: خورشیدم که با نورم تو را گرم می کنم

از آن روز بود که فهمیدم آن بوده که باعث شده من از خاک بیرون بیام

هر روز به خورشید می گفتم : وای چقدر نور تو خوب و گرم هست.

کم کم با آب و خاک و خورشید برگهام در آمد و شاخه هام رشد کرد و هر روز می گفتم گرمای تو خیلی خوبه

و خورشید هر روز در جواب من فقط لبخند مهربانی می زد تا روزی متوجه شدم که نور خورشید کم شده

پرسیدم چرا دیگه نمیتابی؟

در جواب من فقط لبخند زد

کم کم برگهام زرد شد

باد سردی آمد

به خورشید گفتم: من سردمه. نمیتابی؟

در جواب، لبخند مهربانی زد که من را آرام می کرد

هر روز که می گذشت، گرمای خورشید کمتر شد تا اینکه برگهام همه ریختند

بازم پرسیدم: پس گرمای تو کجا است؟

لبخند مهربانی زد و هیچ نگفت

برف و باران آمد

دیگر خورشید زیر ابرها رفته بود

نورش را از زیر ابر می دیدم ولی گرما نداشت

گفتم: خورشید! ببین تمام برگهام به خاک تبدیل شده، روی شاخه هام را برف گرفته . دیگه جونی ندارم. سردم شده، گرمم نمی کنی؟

اما هیچی نشنیدم

دیگه چیزی نفهمیدم و چشمهام بسته شد

نمیدونم چقدر گذشت

تا روزی دیدم خورشید، گرم تر شده ، برفهای روی شاخه های من را آب کرده و برگهام دوباره داره در میاد

به خورشید نگاه کردم ولی با او حرف نزدم!

با گرمای خورشید تنه و شاخه هام بلند و قوی تر شدند گل های قشنگی در آمدند و کم کم به میوه تبدیل شدند

من فقط خورشید را نگاه می کردم

تا اینکه خورشید با من حرف زد و گفت: از من دلخور نباش. اگر به تو تابیده بودم تا سردت نشه آن وقت به خواب نمی رفتی تا قوی بشی

آن وقت آب ها همه بخار می شدند و تو دیگه آب نداشتی تا بخوری

و خشک می شدی

و حالا باید قوی باشی و برگ و میوه داشته باشی

تازه فهمیدم که چقدر خورشید مهربونه

ازش تشکر کردم و خوشحال بودم که میوه دارم


[ یکشنبه 95/5/31 ] [ 5:0 عصر ] [ کارگروه نهج البلاغه ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

همه اعضای مزرعه ایمانی وعلمی بایستی به تعمیق اعتقادات خود بپردازند و سیر مطالعاتی عمومی همه اعضا باید در بردارنده مطالعات معرفتی باشد. بر همین اساس هر چند خانواده با یکدیگر در طی جلسات هفتگی که با هم دارند قسمتی از معارف را مورد مطالعه و بحث و بررسی قرار داده و همان محتوا را درقالب‌های کودکانه اعم از قصه، بازی و... ریخته و با ارائه صورتجلسات هفتگی در وبلاگ دست آوردهای خود را در اختیار سایر اعضا قرار می‌دهند. پیشنهاد ایشان در زمینه سیر مطالعات معرفتی عمومی همه اعضای مزرعه ایمانی و علمی نیز، ذیل عنوان "سیر مطالعات اعضا" در موضوعات وبلاگ درج شده است. درکنار این سیر مطالعاتی برنامه علمی معارفی ایشان در جلسات هم اندیشی ماهیانه می‌باشد که به بیان نکاتی معارفی و روش تبدیل آن برای نوجوان و کودک می‌پردازند. 2. دومین محور مزرعه، که باز شامل عموم است مطالعه کتب روانشناسی اعم از روانشناسی رشد، روانشناسی اجتماعی، روانشناسی شخصیت و بهداشت روانی با تکیه بر منابع اسلامی است چرا که علم روان شناسی از روش‌های تبدیل محتوای معارف کسب شده بوده و همچنین با توجه به تمرکز این گروه بر روی تربیت توحیدی کودک، اگر قرار باشد تمام دست آوردهایمان را به کودک منتقل کنیم گریزی نیست از اینکه به ابزار شناخت روان او بر اساس سن، جنس و شخصیتش تجهیز شویم. 3. سومین محور مزرعه، تسلط به زبان ارتباط با کودک و در واقع فراگیری شیوه انتقال محتوای معارفی به کودک است که در این میان قصه‌گویی و قصه نویسی نقش بسیار مهمی را بر عهده داشته و شرکت در کارگاه قصه نویسی حضوری یا آنلاین و دست به قلم شدن برای نوشتن قصه‌های کودکانه از ابتدای امر، از فعالیتهای گروه بوده است. • لازم به ذکر است که امر تربیت مقوله وسیعی است و بر ما لازم است که به همه جنبه‌های تربیت کودک اعم از تربیت اخلاقی، تربیت هیجانی، مهارت‌ها، انس با قرآن و اهل بیت (علیهم السلام) و ... به عنوان قسمتی از روند تربیت کودکان توجه ویژه داشته و عنایت به بخشی ما را به غفلت در بخشی دیگر دچار نکند پس تمام این موارد نیز در دستور کار مزرعه ایمانی و علمی جهت پرداختن به آن قرار دارد که هر چند وقت یکبار، فعالیت علمی و عملی بر روی یک یا چند اصل به عنوان چشم انداز آن مقطع، مورد توجه قرار می گیرد."
لینک های مفید
صفحات دیگر
امکانات وب


بازدید امروز: 120
بازدید دیروز: 129
کل بازدیدها: 326019