به نام خدا

با سپاس فراوان از نویسنده قصه­ ی پرستو و تفکر توحیدی ایشان و

موفقیت­شان در امر تفکر.

خدا قوت. با قصه شما دلگرم­ تر از گذشته بنا دارم در خدمت مزرعه باشم.

ذوق توحیدی هم برای خودش دنیایی دارد و در قصه شما مشهود.

با خواندن قصه و دیدن نظرات در ذیل آن به ذوق آمدم و کمی شک داشتم که

آیا واقعا شدنی است عده ای را بشود با خود هم فکر و همراه کرد و حدودا در

تردید به سر می­بردم که قصه شما جا­نی دوباره بخشید.

علیرغم میل درونی که فقط دوست دارم از محاسن این قصه بگویم نکاتی در

ذیل محاسن عرض می­کنم.

محاسن:                                                                          

1.فی الجمله حرکت به سوی توحید

2.ایجاد هیجان از ابتدای قصه برای کودک و میل به ادامه قصه که

    این نشان از ذوق نویسنده است.

3.ایجاد سوال در تعریف قصه و پاسخ به سوال، قصه را جذاب­تر می­کند در

پاراگراف اول:

با جمله­ ی "گیج شده بود و نمی­دانست اینجا کجاست"  در ذهن ایجاد

سوال می­کند که چرا نمی­دانست کجاست؟ و سپس جواب داده ­اید که

" تخم جوجه پرستو انگار از لانه ­اش بر زمین افتاده بود"

4. اجمالا ساختار قصه منطقی است.

     نکاتی:

1.       آیا کودک نمی­آموزد که بدون تلاش هم می­توان به خواسته ­ها رسید حتی بدون درخواست از خدا؟ در حالیکه در روایات آمده که " ابی الله ان یجری الامور الا باسبابها" البته در اضطرار خدای متعال همین گونه  رزق جنبندگان را می­رساند اما خروج از وضعیت طبیعی را می­توان در قصه بیشتر و نمود دارتر به نمایش گذاشت تا

الف. از سویی توقع بی­جا از نظام خلقت که بر اسبابی از سوی مدیر سیستم هستی بنا نهاده شده؛ برای کودک حاصل نشده و انگاه در صورت براورده نشدن توقع و خواسته اش دچار بی اعتمادی به هستی که فعل خداست و نهایتا بی اعتمادی به خدای مهربان نشود.

ب. در قصه های بعدی تبیین شود که حکیم مهربان برای هر کسی در اضطرار به گونه ای طبق مصالح عمل میکند تا از سویی دیگر در اضطرار هم در صورت عدم یاری ظاهری خداوند، دچار سوءظن به خدای متعال نشود مانند قصه جناب موسی علی نبینا وآله وعلیه السلام و او که دعا میکرد باران نیاید و او که دعا میکرد باران بیاید.

2.       خواندن متن محاوره­ای برای بزرگترها با کمی تپق و لکنت همراه است چه برسد به کودکان و معمولا خوانندگان با متن کتابی مانوسند و ظاهرا بخاطر همین موضوع کتب کودک دارای متن کتابی است و خود والدین به هنگام تعریف برای کودک زیر 7 سال سریعتر آن­را به زبان محاوره ای تبدیل میکنند و کودکان بالای 7 سال هم راحت­ تر آن را مطالعه می­کنند و خود می­توانید خودتان و کودکان را از این جهت محک بزنید.

3.       مقدمه اینکه سوسک می­پرسد مامانت کجاست در ذهن کودک می­بایست فراهم شود. چرا سوسک می­پرسد مامانت کجاست البته شاید برای بالای 7 سال لازم نباشد.

4.       "نمی­گذارد اذیت شوی" بجای " نمیگذارد دشمن تو را اذیت کند" دنیا را ابتدا با وجود دشمن به کودک معرفی نکنیم هرچند در مراحل بعدی لازم است که در نقد، احتمالا مورد نظر بوده.

5.       ایجاد سوال مثل اول قصه : " آفتاب بدنش را می­سوزاند" ..........  "بدنش پر زیادی نداشت"

6.       ذهن کودک در گیرست که مادر پرستو کجا رفته و میخواهد به طریقی مادر پیش بچه اش باشد در آخر قصه می­تواند یکی از اتفاقات هم برگشتن مادر باشد زیرا  کودک می­پرسد چرا خدا هر کاری را که لازم بود انجام داد ولی وجود مادر که از همه لازم ترست و بقیه­ی نیازها هم با حضور او بر طرف می­شود را انجام نداد!

7.       نکات قصه نویسی و ادبی این قصه خوبست در کارگاه قصه نویسی بررسی شود و درمقام بررسی تفصیلی ان نبودم.

ونیز با سپاس فراوان از اهل نظر و نقد آن­ها