| ||
بسم الله الرحمن الرحیم جلسه 5 تاریخ جلسه: 1393/10/28 مکان جلسه: حکمتسرا - با حضور استاد دوستانی محتوای جلسه: در اولین جلسهای که خدمت ایشان رسیدیم ابتدا با یک مقدمه و مثال خوب ما را متوجه جایگاه فقه شیعه و نقش امام سجاد علیه السلام در بنای این فقه نمودند. و سپس از ما خواستند که جایگاه خودمان و جلسه خودمان را در این بنا بشناسیم. خلاصه این مقدمه: هدف جلسه باید انس قلبی با امام سجاد-علیه السلام- و توسل به ایشان باشد، جلسه توسل الزاماً جلسه دعا و سینه زنی نیست همین مباحث علمی هم هست. هنر امام سجاد-علیه السلام- این بود که در فضای متعفن آن موقع، یعنی زمانی که امام حسین -علیه السلام- کشته شدند و اسیرها را بردند، مردم را به فقه جعفری پیوند دادند. حلقه ای که یک طرف آن یزید بود و یک طرف آن امام باقر -علیه السلام- بودند. امام سجاد-علیه السلام- فنداسیون ساز فقه جعفری هستند.
برای مثال اگر این فقه را به یک ساختمان تشبیه کنیم. زمین آن را امام علی -علیه السلام- از پیامبر میگیرند. قولنامه اش، صلح امام حسن-علیه السلام-. خاکبرداری را امام حسین -علیه السلام- انجام میدهند و فنداسیونریز آن امام سجاد -علیه السلام- هستند. سفتکاری را امام باقر -علیه السلام- انجام میدهند و اتاقها و دیوارهای بینابینی آنرا امام صادق -علیه السلام- بنا میکنند. نازک کاری این ساختمان با سلیقه عمومی مردم انجام شد،در حالیکه ائمه بعدی در حصر بودند. نهایتاً این ساختمان قابل سکونت شد ولی صاحب یا مدیر آن فعلا معلوم نیست کجای این ساختمان هستند. و دلیل این معلوم نبودن اتاق مدیر یا همان فلسفه غیبت امام عصر -علیه السلام- این است که این ساختمان سرایدار خوب ندارد و مدیرگاهی باید سرایداری کند؛ نظافتچی خوب ندارد و مدیر باید خودش کار او را انجام دهد؛ مسئول تأسیسات خوب ندارد...اینها همه را معادلسازی کنید. نهایتاً مدیر این ساختمان به جای اینکه بنشیند و مدیریت کند بعضی وقتها باید این کارهای جزئی را بکند. و ما که نمیدانیم اتاق مدیر کجاست دربهدر اینجا وآنجا شدهایم و این دربه دری باید رخ بدهد تا اتفاق ظهور نزدیک شود. پس بیاییم هروقت میگوییم "مهدی بیا" بلافاصله بگوییم "مهدی کجا بیایم؟". بفهمیم وظیفهی ما در این ساختمان چیست وآن را به نحو احسن انجام دهیم تا انشاءالله بتوانیم تابلوی مدیر را نصب کنیم. اینها همه یک بحث فقهی است به نام بداء که امام صادق-علیه السلام- فرمودند کسی که بداء را قبول ندارد شیعه نیست. بداء یعنی عقب و جلو کردن زمان ظهور یعنی زمان ظهور در عالم معلوم نیست بلکه به دست ما معلوم میشود. این اعتقاد شیعه است که به واسطه کارهای ما زمان ظهور دیر یا زود میشود و در کتاب "انسان وسرنوشت" شهید مطهری بحث شده است. بعد از این مقدمه به دعوت استاد برای تکمیل بحث اعضا پرسشهایی مطرح کرده و استاد پاسخ دادند: پرسش: تناقضاتی که درباره زمینه سازی برای ظهورهست چگونه توجیهپذیراست؟ اینکه بعضی میگویند باید دنیا پر از فساد شود تا امام زمان ظهور کنند و بعضی میگویند باید خودمان زمینه سازی کنیم و خودمان و بچهها خوب شویم. پاسخ: این دو مورد متناقض نیست بلکه کاملاً در تایید است، حق و باطل به صورت زیگزاگی بالا میروند. مثال دزد و پلیس را درنظر بگیرید: هرچه دزدها قوی تر میشوند، پلیس هم خودش را برای مقابله با آنها تقویت میکند و برعکس. باید بدانید که شیطان مقابل خدا نیست بلکه کارمند خداست. خدا به شیطان اجازه داده که ما را فریب دهد. حق و باطل روی هم اثر میگذارند. این درست است که میگویند ملئت الارض ظلماً و جوراً، ولی چگونه بدی زیاد میشود؟ وقتی خوبی بیشتر شود. هرچه خوبی بالاتر برود، بدی هم بالاتر میرود. ما نهایت تلاشمان را میکنیم و مطمئن هم باشید بدیها هم نهایت تلاششان را میکنند. همین طور این بالا رفتن دوطرفه ادامه مییابد تا جایی که بدی آنقدر بالا میرود که خوبی دیگر نمیتواند بالاتر برود، به این حالت میگویند مضطر بودن. مضطر یعنی دیگر هیچ چارهای برایش نمانده. تنها کاری که ازاو برمیآید این است که در دل خدا را بخواند (یجیب المضطر اذا دعاه) آن وقت است که دعا مستجاب میشود (فیکشف السوء) و نجعلکم خلفاء الارض، حکومت حضرت آغازمیشود. هنوز خیلی کارهای خوب هستکه ما میتوانیم بکنیم، و تا وقتی این کارها هست حضرت نمیآیند. انتخاب اینکه ما کدام طرف باشیم و در بالا رفتن کدام جبهه مؤثر باشیم با ماست و خدا به هردو طرف امکان رشد میدهد. هرکس به گسترش فساد کمک کند در جبهه باطل است حتی اگر نیتش گسترش فساد جهت جلو انداختن ظهور باشد! پرسش: چگونه میتوانیم وظایف خود را تشخیص دهیم؟ اولاً باید نعمتهای شخصی خود را بشناسیم و خودمان را با دیگران مقایسه نکنیم. مقایسه همه چیز را خراب میکند. "خلق را تقلیدشان بر باد داد - ای دوصد لعنت براین تقلید باد". پس اولین قدم این است که هرکس خودش را بشناسد و دنبال وظیفهی منحصر به فرد خودش باشد، نه اینکه وظیفه اش را در دست مردم ببیند. هیچکدام از ما وظیفه مشترک کامل با دیگران نداریم؛ وظیفه مشترکمان این است که باید موقع اذان نماز بخوانیم، اما هیچ دونفری نباید یک جا نماز بخوانند، یکی باید امام جماعت باشد دیگری مأموم و سومی اصلا نباید بایستد نماز و لازم است مکبّر شود! هنر هر فرد این است که نعمت های شخصی اش را بشناسد و وظیفه اش را در انجام شکر آن نعمت ببیند. مثل نعمت آگاهی، وقتی کسی از مشکلات آگاه است، میتواند بنشیند و از نبود شرایط مطلوب شکایت کند و به اصطلاح غر بزند، یا بلند شود و شرایط را عوض کند. هیچ دو نفری نیستند که وظیفهشان یکسان باشد، به این میگویند رسالت فردی. هرکس باید در جایی که تشخیص میدهد رشدش در آن است، مشغول به فعالیت شود ولی نباید توقع داشته باشد بقیه هم همین کار را بکنند. پرسش: پس جایگاه امربه معروف و نهی از منکر کجاست؟ پاسخ: امر به معروف و نهی از منکر جزو وظایف عمومی است، مثل نماز است یا مثل آب خوردن! بحث ما این است که نعمتهای خاص خودت را باید پیدا کنی که دیگران ندارند. باید فکر کنید و بگردید، ببینید چه کاری است که هیچ کس نمی تواند انجام دهد جز شما. این نعمت خاص که به شما داده پیداست یک رسالت خاصی هم از شما میخواهد. آیهای است راجع به موسی علیه السلام که میفرماید: الله اعلم حیث یجعل رسالته: خداوند داناتر است که رسالت را کجا قرار دهد. موسی شرایط خیلی خاصی در زندگی داشت ونعمت خاص او عصایش بود که معجزهاش در آن بود. رسالت خاص شما که پیداکردنش سخت ولی ممکن است همان معجزه شماست. همه نامههاشان یا رسالتشان با بسم الله شروع شده اما محتوای آن متفاوت است. پرسش: در هر کاری که به آن مشغولم دائماً دچار فکر و نگرانی هستم که نکند باید در جایی دیگری باشم. با این افکار چه کنم؟ پاسخ: این که ما ثبات نداریم به خاطر میل به سوی کمالات است و در همه وجود دارد. من یتق الله هرکس آدم حسابی است، وظیفه اش را درست انجام میدهد و پیش بینی همه چیز رو کرده و در مسیر قرار گرفته (تقوا از وقایة میآید به معنی خودنگهداری)، یجعل له مخرجاً قرار میدهد برایش خدا راه فرعی و محل خروج. و یرزقه من حیث لا یحتسب از جایی که حساب نمیکند، کسی که صاحب و اربابش است به او رزق میرساند. خدا اینگونه به تومیگوید که دست بالای دست بسیار است، گاهی محاسبههای ما را به هم میزند تا منیتمان از بین برود و بندگیمان قشنگتر شود. اما چطور بفهمیم آنچه در ذهنمان می آید، همان جاده فرعیها وسوسه است یا الهام؟ یک اصل فقهی داریم که هرچه که شما دارید، همین داشتنش یک امتیاز مثبت است، یک سرمایه است. برای کنار گذاشتنش باید حتماً دلیلی داشته باشید که غالب شود، این را باید پیدا کنید وگرنه میشود هوا وهوس.امام علی علیه السلام میفرمایند عاقل کسی نیست که بین خیر و شر، خیر را انتخاب کند، بلکه آن است که بین دو تا شر، شر کمتر را انتخاب کند. و این خیلی سخت است، در این مواقع لازم است خلوت کنید و بگویید خدایا آیا این منیت من است؟ رضای تو در کدام کار است؟ قواعد فقهی در اینجا به کمکتان میآید و همچنین میتوانید با افراد آگاه هم مشورت کنید که امام علی علیه السلام میفرماید مشورت کنید چون کسی که مشورت میدهد حب و بغض شما را نسبت به آن مسئله ندارد. یک نکته دیگر هم این که در انتخاب دو کار آن را برگزینید که منیت درش نیست و دلتان خوشش نمیآید. روایت داریم برای ادب کردن نفس اگر بین دو کار خوب قرار گرفتید آن را انجام دهید که دوستش ندارید. [ یکشنبه 94/2/13 ] [ 2:14 عصر ] [ کارگروه معارف صحیفه سجادیه ]
[ نظرات () ]
|
||
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |