| ||
بسمه تعالی کارگروه نبوت 29/1/1394 *نصاری در برهان و حجت با مسلمانان نمی توانند مقابله کنند مگر آنکه شبهات میان آنها می اندازند و آنها را به بی دینی و الحاد می کشانند تا تعصب اسلامی ضعیف شود و دولت عثمانی را با همین تدبیر برانداختند. در ترکستان و اسپانیا هم مسلمانان را از مساجد راندند و از خوندن کتب دینی بازداشتند و مسافرت به مکه و اماکن متبرکه را منع کردند. پس مسلمانان باید از مردم بی دین و لاابالی پرهیز کنند و به آنها بدگمان باشند.
*از نظر اسلام خداوند همه مردم، از هر رنگ و نژاد را بر پایه فطرت پاک آفرید و خواست آنها رابه سعادت و کمال انسانی برساند. سپس برای تبلیغ احکام خویش پیامبرانی را برگزید و فرستاد و معجزاتی بر دست آنان جاری ساخت تا مردم راه خیر وشر را بدانند و هرکس اطاعت فرمان کند از هر رنگ و نژاد و زبان رستگار شود و هر که نافرمانی کند عذاب خواهد شد. *از نظر نصارا "آدم پدر نوع بشر گناه کرد و گناه او به ارث به فرزندانش منتقل شد و خدا پیغمبران را فرستاد تا مردم معصیت کنند و احکام شریعت را خود پیغمبران هم انجام ندادند و کناهکار بودند و اگر هم عمل می کردند گناه جبلی انسان از آنها رفع نمی شود تا آنکه خدا به صورت مسیح جلوه کرد و خوار و کشته شد و باز زنده گشت تا به سبب کشته شدن خود گناه جهان را بردارد." و این سخنان خلاف صریح عقل است چون خدا ارحم الراحمین است و هرگز فرزندان را با گناه پدر نخواهد گرفت. و دیگر آنکه آمرزش گناه مردم مستلزم کشته شدن خدا نیست و اساساً چه ارتباطی میان کشته شدن او وگناه مردم است؟ و خدای تعال از تجسم و حلول مبراست. خود ایشان هم کل این قضایا را خلاف عقل می دانند اما می گویند از پذیرفتن آن چاره ای نیست. *اما اگر پیامبران گناهکارند اساساً شاید در در ابلاغ وحی هم دروغگو باشند آنگاه چگونه برآن کتب مقدس ایمن آوریم؟ اما خدایی که بر خلاف عدالت فرزند را به گناه پدر بگیرد خوب ممکن است معجزه به دست مردی دروغگو بدهد و او عادل نیست و اگر بود اولاد آدم را به جرم پدر نمی گرفت و محتاج به آمدن و کشته شدن و بردار رفتن نبود. *آنکه هر موجودی را محسوس پندارد و وجود عالم غیب را منکر باشد ملحق به حیوان است و هرگز به وحی و نبوت ایمان نخواهد آورد. چنانچه رویای صادقه به منزله ترشحی است از یک دریا که ما آگاه می کند به آنکه غیر از موجودات جامد وبی حرکت این جهان عالمی دیگر نیز هست از موجودات زنده و دانا. *آنکه معتقد باشد پیامبران مردان بزرگند و احکام شریعت آنها به حال مردم نافع است همانها که برای حفظ سلامتی خود از نجاسات دوری می کنند یا برای اعانت همنوعان خویس زکات می دهند چنین کسی مسلمان نیست. مسلمان کسی است که بداند احکام پیامبران وحی است و واجب الإطاعه چه مصلحت آن را بدانیم چه ندانیم. *دین پیامبر ما صلوات الله علیه قبل از آغاز وحی چه بوده است؟اگر بگویند ایشان از ایمان به خدا خبر نداشت پس چگونه سالیان متمادی برای مناجات با خدا به غار حراء می رفت، بتها که در کعبه بودند نه در غار حراء! از مردم عادی که در بزرگسالی به مقاماتی رسیدنداز کودکی آنها مشهود بودمثل بوعلی سینا که در شانزده سالگی سرآمد علوم زمان خود شد و از انبیاء حضرت مسیح در گاهواره سخن گفت و امامان نهم و دهم ما در کودکی به امامت رسیدند و نبی خاتم از هرجهت افضل بر همه ی آنان است. *آیه " ما کنت تدری ماالکتاب ولاالایمان ولکن جعلناه نوراً نهدی به من نشاء من عبادنا"(شوری 41) تو کتاب و ایمان را نمی دانستی یعنی اگر خدا به تو علم نداده بود از کتاب آسمانی آگاه نبودی نه اینکه زمانی تو بودی اما آگاه به کتاب نبودی مثل آنکه فرمود "و جعل لکم السمع و الأبصار و الأفئده" آیا یعنی زمانی شما بودید بدون چشم و گوش و بعد اینها را به شما دادیم؟ البته که نه! پس آن روایت که فرمود "کنت نبیاً و آدم بین الماء و الطین" نه تنها منافی آیه 41 سوره ی شورا نیست بلکه مویّد آن است. *برخلاف سایر کتب که مطالعه ی ترجمه آنها کافی است، ما ترجمه قرآن را قرآن نگوییم و باید الفاظ را بدون کم و زیاد بخوانیم و این خود عبادت است. همانگونه که در صدر اسلام عین آنچه رسول خدا صلوات الله علیه خوانده بود سینه به سینه می گشت. چرا که قرآن با تمام الفظ آن وحی گردید نه آنکه معنا بر قلب پیامبر نازل گردد و ایشان به هر لفظ که خواهند ادا کنند و این از ضروریات دین اسلام و صریح قرآن است چنانچه در سوره قیامت فرمود: "لا تحّرک به لسانک لتعجل به انّ علینا جمعه و قرآنه فإذا قرأناه فاتّبع قرآنه ثمّ إنّ علینا بیانه" و از همین جهت اسامی سوره ها و نام آنها در زمان رسول الله صلوات الله علیه معلوم بود. *کتب یهود و نصارا هرگز مانند قرآن نیست و از جهت سند حتی به پای کتب تاریخی دست اول اسلامی مانند تاریخ طبری و سیره ابن هشام نمی رسد چه آنکه کتب حدیثی ما از تورات و انجیل متواترتر و معتبرتر است و کتب آنها نه تواتر دارد ونه سند! *شبهه می کنند که اگر پیامبر به واسطه آوردن قرآن پیامبر شد خوب صاحبان کتب ادبی مثل گلستان و شاهنامه هم پیغمبرند اما امثال سعدی و فردوسی کی ادعای پیغمبری کردند که اگر می کردند پروردگار عالم، که در جهت هدایت انسانها مسئولیت دارد، ادعای آنان را باطل می کرد و برعکس آنان به نبوت نبی خاتم ایمان و اعتراف داشتند. از سوی دیگر آیا واقعا آنطور که در فرض این استدلال غلط لحاظ شده، حکایات گلستان و اشعار فردوسی هرگز مانندی نداشته؟ *شبهه کردند که اعجاز قرآن را فقط عرب زبان می فهمد و حجت بر مردم دیگر تمام نمی شود جواب آنست که همه مردم می فهمند و می دانند که بشر مانند قرآن نیاورده و اگر می توانستند آن جنگها را با پیغمبر نمی کردند و دین اسلام این قدر رواج نمی یافت چه اگر کسی یک سوره مانند آن آورده بود دعوی پیامبر باطل میگشت و مردم از گرد او پراکنده می شدند و اساساً دین اسلام از میان می رفت و این ربطی به عربی دانستن وندانستن ندارد مثل اینکه دو نفر باهم کشتی می گیرند تماشاچی ها می فهمند کدامشان حریفش را به زمین زد و پیروز شد اگرچه کشتی بلد نباشند.
[ دوشنبه 94/3/25 ] [ 12:50 عصر ] [ کارگروه نبوت عامه ]
[ نظرات () ]
|
||
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |