| ||
بسم الله الرحمن الرحیم بعد از جلسات حلقه معرفتی، با هدف ایجاد تحیر در عظمت خلقت برای او طرح پرسش می کردم و در موقعیت های مختلف از او می پرسیدم چه کسی فلان چیز را اینطور آفریده؟ و آیا بقیه می توانند چنین کاری انجام دهند؟ مثلا وقتی به یک باغ پردرخت رفته بودیم اول در مورد شگفتیهای انواع درختان ازجمله تفاوت نوع برگ، میوه، بلندی و... صحبت کردم و چون کاملا عینی و ملموس بود برایش جذابیت دوچندان ایجاد می شد. بعد از او پرسیدم چه کسی می تواند این همه درخت با میوه های متنوع و مزه های متفاوت را از دل خاک، که نه مزه دارد و نه می شود آن را خورد بیرون آورد؟ و سؤالات دیگری در این راستا.
بعد در حین بازی و گردش با خودم طوری که او بشنود و بعضی جاها همفکری کند می گفتم شاید آب این کار را کرده و جواب می دادم: پس چرا وقتی آب به جاهای دیگر می رسد این کار را نمی کند! شاید کشاورز این همه درخت را بیرون آورده، اما او که فقط دانه را کاشت و آب داد و همین بیرون خاک منتظر ماند که ببیند دانه جوانه می زند یا نه و...پس حتما یک نفر دیگر این کار را انجام داده و نتیجه را به خودش واگذار کردم تا فکر کند و به نتیجه ای ولو اشتباه برسد.مثالهای دیگر، صحبت کردن در مورد اثر انگشتان دست، بیرون آمدن جوجه از تخم مرغ وخلاصه هر چیزی بود که فکر می کردم برایش جاذبه دارد و می تواند مورد خوبی برای بحث باشد که البته این نکته بسیار حایز اهمیت است که هر مادری باید منتظر شکار لحظه برای به دست آوردن چنین موقعیتی باشد از جمله حال و حوصله کودک که مادر آن را از عکس العمل کودکش متوجه خواهد شد و همچنین، بودن در بطن طبیعت که بدون واسطه عظمت خلقت را به نمایش خواهد گذاشت و اینکه در ابتدای امر و خصوصا برای کودک زیر هفت سال خیلی این سؤال و جواب کردن ها تکرار نشود وحتما در حین یک بازی کودکانه و جو صمیمانه باشد. اکنون که چند ماه از این گونه حرف زدنها با کودک می گذرد کم کم او ابتدائا شروع به چنین سؤالاتی می کند که اگر چه ممکن است به خاطر وجود منطق قوی تقلید از دیگران در این سن باشد ولی با توجه به تفاوت مصادیق بیان شده به نظر می رسد فکر کودک نیز خالی از درگیری با این مسایل نباشد. مثلا چند روز پیش از کنار گندم زاری عبور می کردیم، از من پرسید: چه کسی هزار هزارتا از این گندم ها را از دل خاک بیرون آورده؟ تازه روی هر خوشه چند تا دانه هست، کی این ها را نگه داشته که نیفتند؟ به او گفتم: صاحب گندم زار زمین را شخم زده، دانه ها را کاشته و بعد آب داده تا آنها بتوانند بیرون بیایند. گفت: بله اما کشاورز که نمی تواند آنها را دانه دانه بیرون بیاورد! بعد چشمش به الاغ کوچکی افتاد که کنار گندم زار بود، پرسید چرا این الاغ این قدر کوچک است؟ گفتم: به این می گویند کره الاغ یعنی بچه الاغ که خیلی وقت نیست به این دنیا آمده. او پرسید چه کسی بچه الاغ را الاغ به دنیا می آورد و بچه هر حیوانی را مثل مامانش؟ اتفاقا یکی از دوستانم که از اعضای حلقه معرفتی یا مزرعه ایمانیه علمیه هم بود در کنار ما بود به فرزندم گفتم: سؤالت را از خاله هم بپرس و او هم پرسید. ایشان جواب دادند حتما همان کسی که حیوانات را آفریده بچه هایشان را هم مثل خودشان می آفریند، خودت چی فکر می کنی؟ او گفت: "عالم" همه این ها را آفریده... بعدا از استاد شنیدم که فرمودند: "عالم" در نظر بچه یعنی همه چیز و همه چیز تنها خداست واین یعنی همان نزدیکی به فطرت الله. ( علی ر ) [ دوشنبه 93/5/6 ] [ 7:26 عصر ] [ مدیریت طرح ]
[ نظرات () ]
|
||
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |