| ||
مطالب مورد بحث: مروری بر جلسه دوم هم اندیشی حکمت 29 و 30 نهج البلاغه کتاب انسان 250 ساله تمرین عملی: پاسخ به سوال کودک 8 ساله : خدا دنیا را از کجا آورده است؟
خلاصه مباحثه علمی: در سؤال کودک 8 ساله: خدا دنیا را از کجا آورده است؟ منظور کودک ، به طور واضح مشخص نیست؛ آیا منظور او اثبات خلقت بودن و خالق داشتن جهان است؟ یا پرسش او از قدرت خدا در کن فیکونی خلقت است؟ یا می خواهد مواد تشکیل دهنده ی خلقت را بداند؟ یا پرسش او از نحوه ی ایجاد هستی و شروع خلقت است؟ مثلا با آزمایش انبساط بادکنک می توان به او نشان داد، اقدام او باعث ترکیدن بادکنک شده است پس چطور خلقت، خالقی نداشته باشد اگر پرسش او از قدرت خدا در کن فیکونی خلقت است می توان مثلا به او گفت: چشمانت را ببند و میوه ای را در ذهنت ایجاد کن . به محض اینکه خواستی باشد ایجاد شد. اگر می خواهد نحوه ایجاد هستی و مواد تشکیل دهنده ی آن را بداند، سخنان امیر المومنین در خطبه اول نهج البلاغه راهگشا است
سایر مطالب:
حکمت 29 : ضرورت یاد مرگ(اخلاقى) وَ قَالَ [علیه السلام] إِذَا کُنْتَ فِى إِدْبَارٍ وَ الْمَوْتُ فِى إِقْبَالٍ فَمَا أَسْرَعَ الْمُلْتَقَى . و درود خدا بر او ، فرمود : هنگامى که تو زندگى را پْشت سر مى گذارى و مرگ به تو روى مى آورد، پس دیدار با مرگ چه زود خواهد بود . - از لحظه اى که انسان متولد مى شود و هر ساعتى که بر او مى گذرد بخشى از سرمایه عمر او کاسته و هر نفسى که مى زند یک گام به پایان زندگى نزدیک مى گردد، زیرا عمر انسان به هر حال محدود است و اگر هیچ مشکلى هم براى او پیش نیاید روزى پایان مى پذیرد. درست مانند چراغى که ماده اشتعال زایش تدریجاً کم مى شود و روزى تمام و سرانجام خاموش خواهد شد. این حرکت سریع بدون یک لحظه توقف ادامه دارد و به این ترتیب، از این سو همه انسان ها شتابان به سوى مرگ حرکت مى کنند. - از سوى دیگر، پیوسته عوامل مرگ به سوى انسان در حرکت اند خواه این عوامل از طریق حوادث ناگهانى، زلزله ها، طوفان و سیلاب، تصادف ها و مانند آن باشد یا به صورت بیمارى هایى که با گذشت عمر و ضعف و ناتوانى اعضا خواه ناخواه دامان انسان را مى گیرد و بدین ترتیب دو حرکت از دو سو رو به روى یکدیگر دائماً در حال انجامند از یک سو، انسان به سوى نقطه پایان زندگى و از آن سو، حوادث به سوى انسان در حرکت است و در چنین شرایطى ملاقات با یکدیگر سریع خواهد بود; مانند دو وسیله نقلیه اى که از دو طرف روبروى یکدیگر با سرعت در حرکت اند و چیزى نمى گذرد که به هم مى رسند. - هدف از این هشدارها این است که زندگى دنیا غفلت زاست و هنگامى که انسان به آن سرگرم شود گاه همه چیز را فراموش مى کند و چنان گام برمى دارد که گویى زندگى دنیا ابدى است . این هشدارها براى این است که انسان را تکانى دهد و از این خواب غفلت بیدار کند و پیش از آنکه فرصت ها از دست برود او را به تهیه زاد و توشه وا دارد.
?? @tafakor_dar_nahjolbalagheh حکمت 30 : پرهیز از غفلت زدگى (اخلاقى ، اعتقادى) وَ قَالَ [علیه السلام] الْحَذَرَ الْحَذَرَ فَوَاللَّهِ لَقَدْ سَتَرَ حَتَّى کَأَنَّهُ قَدْ غَفَرَ . و درود خدا بر او ، فرمود : هشدار ! هشدار ! به خدا سوگند ، چنان پرده پوشى کرده که پندارى تو را بخشیده است ! - اشاره به این که یکى از صفات پروردگار، ستار العیوب بودن است. با رحمت واسعه اش گناهان پنهانى بندگان را افشا نمى کند تا آبروى آنها در نزد دوست و دشمن ریخته نشود شاید بیدار شوند به سوى خدا باز گردند و از گناهان خویش توبه کنند و دست بردارند. اما بسیار مى شود که افراد از این لطف و رحمت الهى سوء استفاده مى کنند و گمان دارند گناهى نکرده اند یا اگر گناهى مرتکب شده اند خداوند بدون توبه آنها را مشمول عفو خود قرار داده است. - امام(علیه السلام) در اینجا هشدار مى دهد که از این لطف و عنایت الهى مغرور نشوید به خصوص این که ممکن است این از قبیل نعمت هاى استدراجى باشد یعنى خداوند گروهى از گنهکاران را لایق عفو و بخشش نمى بیند; آنها را به حال خود رها مى کند تا مجازاتشان را به تأخیر بیندازد تا پشتشان از بار گناه سنگین شود و آنگاه به شدت آنها را گرفته و مجازات مى کند. - در ضمن این سخن درسى است براى بندگان که آنها هم ستار العیوب باشند و به محض اطلاع از گناهان پنهانى کسى، به افشاگرى برنخیزند و آبرویش را نریزند و به او مجال اصلاح خویشتن و توبه دهند. - اضافه بر این کمتر کسى است که عیب و خطایى در پنهان نداشته باشد اگر باب افشاگرى گشوده شود، همگان نسبت به یکدیگر بى اعتماد مى شوند و سرمایه اصلى جامعه که اعتماد است از دست مى رود. ?????? ?? @tafakor_dar_nahjolbalagheh
[ شنبه 95/11/16 ] [ 7:0 عصر ] [ کارگروه نهج البلاغه ]
[ نظرات () ]
|
||
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |