| ||
بسم الله الرحمن الرحیم صورتجلسه بانوان پنج شنبه 14 اردیبهشت موضوع جلسه مباحثه حول جلسه هم اندیشی 14 پس از قرائت قرآن و توسل خواهران حاضر در جلسه در گروه های کوچک درباره قسمت اول بحث(تربیت اخلاقی در غرب) به مباجثه پرداختند و نمایندگان هر گروه حاصل مباجثه خود را به شرح زیر بیان کردند: - غربی ها با اینکه دین ندارند اخلاق را در کودکانشان پرورش می دهند. - پایه تربیت اخلاقی هفت فضیلت است که از هر یک از آنها فضیلت های دیگر نشات می گیرد و از کنار هم قرار گرفتن این ها هم صفات اخلاقی دیگر در کودک رشد می کند. - هدف آنها جامعه ایمن و راحت زندگی کردن در این دنیاست.
- انسان را محور قرار داده اند نه خدا. - تمدن غرب آنچا که می خواهد به فضایل و خوبی ها بازگشت کند دست خودش خالیاست و به ارسطو مراجعه می کند؛ ارسطو پیامبر است. منتها به دلیل نوع نگاهش به دنیا و قبول نداشتن پیامبری روح حاکم بر همین تربیت اخلاقی هم روح شیطانی است. - چرا به تربیت اخلاقی ورود می کنند؟ چون از یک طرف دست نفس اماره را باز گذاشته اند تا جایی که به یک بمب ساعتی تبدیل شده و از طرف دیگر انواع امکانات کشتار و چپاول از قبیل اسلحه به راحتی در دسترس قرار دارد، به این نتیجه رسیده اند که اخلاق حکم عامل بازدارنده را دارد. - روش آنها چون علمی به این روش رسیده اند می تواند برای ما قابل استفاده باشد. مرحله اول تست؛ مرجله دوم اعمال ساز و کارهایی برای به حد نرمال رساندن هوس اخلاقی؛ مرحله سوم قصه گویی واقعی یعنی قهرمان داستان انسان است؛ مرحله چهارم پرسش های بحث برانگیز تا تفکر کودک را رشد دهد. - مرحله پنجم عملیاتی کردن و الگوگیری از پدر و مادر - در نهایت مخصول این پرورش اخلاقی انسانی است که به مصالح دیگران احترام می گذارد تا دیگران هم به منافع او صدمه ای نزنند. - اینکه آنها تاکید دارند باید قبل از شش سال اینها را در کودک نهادینه کنند مهم است. - آنچه از نظام های آموزشی غربی به ما رسیده منهای این نظامات اخلاقی است - سوالی که همه بر روی آن تامل کردند : اگر شما به عنوان مسئول در سیستم آموزشی کشور با این نظریه آشنا می شدید و ادامه صحبت های استاد را نمی شنیدید، نظرتان درباره این نظریه چه بود؟ - پاسخ برخی دوستان به این سوال: این نظریه اگر عملیاتی بود چرا در خود غرب نتیجه نداده؟ - نظریه خوبی نیست چون توحید محور نیست چون فقط به انسان و لذایذ او توجه می کند و حرفی از بندگی در آن نیست. - ضمانت اجرایی ندارد - جهان آخرت درش لحاظ نشده است. - نکته ای که همه باید توجه داشته باشیم این است که در مواجهه با پنین نظریه هایی به صرف این که غربی است از ابتدا همه آن را رد نکنیم بلکه درباره مبادی آن تحقیق و بررسی کنیم چه بسا ریشه در حق دارد و نکات قابل استفاده ای داشته باشد مثل همین که چرا این هفت فضیلت انتخاب شده که استاد هم گفتند این برای ما جای تحقیق دارد و از طرف دیگر به محض شنیدن چند کلمه خوب و زیبا فریفته یک نظریه نشویم و با نگاه نقادانه با آن مواجه شویم. و اینکه چرا در عمل محقق نشده است به نظر می رسد حلقه مفقوده ای است که جای بحث دارد. در ادامه دوباره گروههای مباجثه شکل گرفت و بانوان به مباحثه قسمت دوم متن(تربیت نوع چهارم) پرداختند که نتایج مباحثه در ذیل می آید: - زمان پیامبر خیلی ها پیامبر را می دیدند و با ایشان حشر و نشر داشتند پس چرا تاسی نمی کردند؟ چون کسی می تواند تاسی کند که هدایت فطری و عقلی و قرآنی را داشته باشد. - چرا کارهایی مثل تدبر در قرآن و گریه بر امام حسین و دعا مستحباتی که باعث انجام واجبات می شوند؛ با توجه به اهمیت و اثر وضعیشان، واجب نشده است؟ ممکن است به خاطر بحث لا اکراه فی الدین باشد. ما یک واجبات فقهی داریم و یک واجبات برای کسی که می خواهد حقیقتا عبد خدا شود. - انکته ای که ما به آن رسیدیم این که هفت فضیلت را به آن رسیده اند به خاطر فطری بودن این فضیلت هاست و چون فطری است نمی توانند از آن فرار کنند ولی مسیرشان اشتباه است در واقع اینها را از خدا گرفته اند ولی به شرک آلوده اش کرده اند. - روش ما در تربیت: اول تنبه و بیداری فطری چون تا فطرت بیدار نشود تعقل هم صحیح نمی شود مرحله بعد القای معارف توسط قرآن که باید مستمر باشد. تلاوت قرآن موجب ایمان می شود ولی اخلاق ساز نیست چون یک دستور است و دستور نمی تواند کسی را اهل عمل کند برای همین خود قرآن ما را به سمت اسوه راهنمایی کرده. - سوال: استاد قبلا گفتند تربیت قرآنی خودش هشت بعد ایمان را در بر می گیرد و یکی از ابعاد ایمان هم التزام عملی است پس چطور قرآن نمی تواند ما را تربیت اخلاقی بکند؟ - پاسخ یکی از دوستان: استاد صریح اشاره کردند تربیت فطری هم خودش اخلاق را در پی دارد هر کدام از این تربیت ها تا حدی التزام عملی هم می آورد اما آنچه اخلاق را در ما جاری می سازد سیره پیامبر است چون دستور به تنهایی ضمانت اجرایی ندارد. - پاسخ دیگری: به نقل از یک از علما ما متاسفانه از عهد صفویه منبری شدیم. چرا ما وقتی پای منبر یک عالم می نشینیم اینقدر متاثر می شویم ولی بعد از مدتی دوباره برمی گردیم به حالت قبل؟ این به خاطر ساختار وحودی انسان است که باید هر کمالی رل در وجود یک الگو ببیند ما تشنه الگو گرفتن هستیم و برای همین به ما کفته شده برای کسب فضایل اخلاقی با انسانهای متخلق به این فضایل رفت و آمد کنیم . در پاسخ های استاد به سوالات اینچنینی هم خیلی هست رفتن در محیط هایی که این اخلاق در آنها هست. - دز تاسی حب خیلی مهم است. - تفاوت نوع تربیت ما با غربی ها این است که آنها از پایین نگاه کرده اند و استاد از راس نگاه می کنند.
[ پنج شنبه 96/2/21 ] [ 7:0 عصر ] [ مدیر جلسات بانوان ]
[ نظرات () ]
|
||
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |